Total search result: 202 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
terminal |
نقطه اتصال الکتریکی |
terminals |
نقطه اتصال الکتریکی |
|
|
Other Matches |
|
male connector |
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند |
junctions |
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره |
junction |
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره |
patch |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
patches |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
contact |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacted |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacts |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacting |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
circuit |
اتصال الکتریکی |
electrical bounding |
اتصال الکتریکی |
circuits |
اتصال الکتریکی |
electric connection |
اتصال الکتریکی |
contacting |
اتصال الکتریکی برخورد |
contacted |
اتصال الکتریکی برخورد |
contacts |
اتصال الکتریکی برخورد |
hook-up |
اتصال [به دستگاهی الکتریکی] |
contact |
اتصال الکتریکی برخورد |
disconnects |
قطع کردن اتصال الکتریکی |
disconnecting |
قطع کردن اتصال الکتریکی |
disconnect |
قطع کردن اتصال الکتریکی |
earth |
اتصال وسیله الکتریکی به زمین |
earths |
اتصال وسیله الکتریکی به زمین |
cabled |
اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر |
cable |
اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر |
joining point |
نقطه اتصال |
junction |
نقطه اتصال |
junctions |
نقطه اتصال |
point-to-point connection |
اتصال نقطه به نقطه |
spot weld |
اتصال نقطه جوش |
access point |
نقطه اتصال خط به قوس |
segment |
اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge |
segments |
اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge |
plug |
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت |
plugging |
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت |
plugs |
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت |
chine |
نقطه اتصال کناره ها و کف قایق |
plugging |
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند |
dry contact |
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود |
plugs |
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند |
plug |
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند |
sockets |
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند |
landline |
خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند |
ground |
اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر. |
socket |
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند] |
three pin plug |
ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته |
earth |
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
earths |
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
positive |
اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند |
edges |
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد |
edge |
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد |
demodulator |
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند |
reference point |
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر |
wire |
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه |
wires |
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
electrostatic |
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی |
control point |
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور |
PSU |
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی |
layers |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
layer |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
foot spot |
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد |
triple point |
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی |
pull up point |
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب |
PPP |
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون |
picture point |
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی |
bearing |
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما |
fibre |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
fibres |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
connector |
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند |
fiber |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
ti;me to go |
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری |
moorings |
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال |
pointillism |
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری |
line of vision |
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید |
DB connector |
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده |
switching |
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه |
free drop |
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان |
zero |
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن |
zeroes |
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن |
zeros |
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن |
linkages |
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن |
linkage |
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن |
drawbar |
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال |
swivels |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
swivelled |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
swivel |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
azimuth |
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر |
mark |
هدف نقطه اغاز نقطه فرود |
load point |
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن |
marks |
هدف نقطه اغاز نقطه فرود |
approached |
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا |
approach |
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا |
approaches |
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا |
RJ connector |
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود |
pyramid spot |
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز |
leads |
قطب اتصال سیم اتصال |
terminal |
محل اتصال پیچ اتصال |
lead |
قطب اتصال سیم اتصال |
ramp |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
cascade connection |
اتصال کاسکاد اتصال پلهای |
slip road |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
ramps |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
terminals |
محل اتصال پیچ اتصال |
crossing points |
نقطه تقاطع نقطه تلاقی |
crossing point |
نقطه تقاطع نقطه تلاقی |
flash point |
نقطه الوگیری نقطه افروزش |
electrical and otherwise |
الکتریکی و غیر الکتریکی |
anti- |
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند |
holding point |
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار |
roll in point |
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما |
punctuation mark |
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری |
punctuation marks |
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری |
litter relay point |
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین |
T connector |
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند |
point to point network |
شبکه نقطه به نقطه |
pointillism |
نقاشی نقطه نقطه |
gas electric generating set |
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
subscriber's line |
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک |
break up point |
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی |
lied |
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها |
lies |
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها |
lie |
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها |
speckle |
نقطه نقطه یا خال خال کردن |
polkadot |
طرح نقطه نقطه خال خال |
electric |
الکتریکی |
electrical |
الکتریکی |
electrotechnical |
الکتریکی |
images |
تصویر الکتریکی |
magic eye |
چشم الکتریکی |
all electric |
تماما" الکتریکی |
voltaism |
ولتاژ الکتریکی |
electric potential |
پتانسیل الکتریکی |
electric field |
میدان الکتریکی |
electric machine |
ماشین الکتریکی |
air dielectric |
دی الکتریکی هوا |
electric resistance |
مقاومت الکتریکی |
electric eye |
چشم الکتریکی |
dielectric viscosity |
لختی دی الکتریکی |
dielectric strength |
پایدار دی الکتریکی |
electric primer |
چاشنی الکتریکی |
corona discharge |
تخلیه الکتریکی |
electric energy |
انرژی الکتریکی |
voltages |
فشار الکتریکی |
voltage |
فشار الکتریکی |
electric equipment |
تجهیزات الکتریکی |
image |
تصویر الکتریکی |
electric break down |
شکست الکتریکی |
transcriptions |
ضبط الکتریکی |
electric circuit |
مدار الکتریکی |
electric clock |
ساعت الکتریکی |
electric component |
قطعه الکتریکی |
electric attraction |
جاذبه الکتریکی |
electric constant |
ثابت الکتریکی |
electric contact |
کنتاکت الکتریکی |
transcription |
ضبط الکتریکی |
electrovalency |
فرفیت الکتریکی |
electric drive |
محرکه الکتریکی |
resistors |
مقاومت الکتریکی |
electric bulb |
لامپ الکتریکی |
discharges |
تخلیه الکتریکی |
electric charge |
بار الکتریکی |
discharge |
تخلیه الکتریکی |
electric brake |
ترمز الکتریکی |
electrode |
قطب الکتریکی |
electric balance |
تعادل الکتریکی |
resistor |
مقاومت الکتریکی |
electric control |
کنترل الکتریکی |
dielectric strain |
بار دی الکتریکی |
flux |
فلوی الکتریکی |
electric coupling |
پیوست الکتریکی |
electric discharge |
تخلیه الکتریکی |
dielectric stress |
بار دی الکتریکی |
electrolysis |
تجزیه الکتریکی |
electrodes |
قطب الکتریکی |
tachogenerator |
دورسنج الکتریکی |
dielectric power |
قدرت دی الکتریکی |
engine |
موتورغیر الکتریکی |
electric arc |
قوس الکتریکی |
electric apparatus |
دستگاه الکتریکی |
electric coupling |
تزویج الکتریکی |
specific conductance |
رسانندگی الکتریکی |
dielectric polarization |
قطبش دی الکتریکی |
electrical conductance |
رسانایی الکتریکی |
electrical resistivity |
مقاومت الکتریکی |
electrical schematic |
نمودار الکتریکی |
electrical transcription |
ضبط الکتریکی |
electrise |
الکتریکی کردن |
capacitance |
فرفیت الکتریکی |
electroplating |
ابکاری الکتریکی |
electro erosion |
فرسایش الکتریکی |
spark erossion |
فرسایش الکتریکی |
electrolytic capacitor |
خازن الکتریکی |
electrolytic iron |
اهن الکتریکی |
electrical prospecting |
کاوش الکتریکی |
electrical model |
مدل الکتریکی |
electrical conduction |
رسانش الکتریکی |
electrical conductivity |
هدایت الکتریکی |