English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (11 milliseconds)
English Persian
fulcrum نقطه اتکاء
stay نقطه اتکاء
stayed نقطه اتکاء
point d'appui نقطه اتکاء
staddle نقطه اتکاء
Search result with all words
fulcrum دارای نقطه اتکاء کردن
tenuous بدون نقطه اتکاء
mainstay وابستگی عمده نقطه اتکاء
mainstays وابستگی عمده نقطه اتکاء
pivot محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivoted محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivots محور اصلی کار نقطه اتکاء
sheet anchor لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
sheet anchors لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
center متمرکز نقطه اتکاء
Other Matches
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
behind اتکاء
behinds اتکاء
dependence اتکاء
inexistency اتکاء ذاتی
interdependence اتکاء متقابل
self-assurance اتکاء به نفس
atony عدم اتکاء
indpendence اتکاء نفس
interdependency اتکاء متقابل
arc boutant قوس اتکاء
bearing plate صفحه اتکاء
self reliance اتکاء بنفس خود
inexistence معدومی اتکاء ذاتی
diffident دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
self support اتکاء بخود تکفل مخارج خود
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
self dependence اتکاء به نفس اعتماد به نفس
self depedence اتکاء بنفس اعتماد بنفس
post tensioning پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
point نقطه
specks نقطه
dotty نقطه نقطه
speck نقطه
ice point نقطه یخ
spots نقطه
ice melting point نقطه یخ
point to point نقطه به نقطه
pricks نقطه
dot نقطه
prick نقطه
neel point نقطه نل
point to point line خط نقطه به نقطه
dotting نقطه
pricked نقطه
pricking نقطه
punchation نقطه
punctate نقطه نقطه
punctation نقطه
punctulate نقطه نقطه
punctum نقطه
spot نقطه
spotter نقطه نقطه
stpular نقطه نقطه
period نقطه
speckle نقطه
tittle نقطه
full stops نقطه
full stop نقطه
jotted نقطه
jots نقطه
jot نقطه
periods نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
solstitium نقطه انقلاب
flash point نقطه اشتعال
flash point نقطه احتراق
exit point نقطه مرگ
fixed point نقطه ثابت
equivalence point نقطه هم ارزی
estimated position نقطه تخمینی
estimated position نقطه براوردی
eutectic point نقطه اوتکتیک
eutetic point نقطه اتکتیک
exchange point نقطه تعویض
exit point نقطه خروج
exit point نقطه خروجی
extreme point نقطه حدی
f.n.p نقطه گداز
face off spot نقطه رویارویی
fire point نقطه شعله
fire point نقطه اشتعال
fixation point نقطه تثبیت
equilibrium point نقطه تعادل
frost point نقطه شبنم
fusing point نقطه ذوب
impact point نقطه بارریزی
indifference point نقطه خنثی
semi-colons نقطه ویرگول
semi-colon نقطه ویرگول
inflection point نقطه عطف
inflexion point نقطه عطف
initial point نقطه اولیه
zero point نقطه صفر
initial point نقطه شروع
initial point نقطه اغاز
impact point نقطه فرود
gutty نقطه دار
impact point نقطه اصابت
fusion point نقطه گداز
growing point نقطه رویش
critical point نقطه بحرانی
igniting point نقطه احتراق
igniting point نقطه اشتعال
ignition point نقطه افروزش
ignition point نقطه اشتعال
image element نقطه تصویر
image point نقطه تصویر
base point نقطه مبنا
firing point نقطه اشتعال
center نقطه گره
check point نقطه بازرسی
check point نقطه مقابله
check point نقطه ازمایش
checkout point نقطه وارسی
choice point نقطه گزینش
cold spot نقطه سرماگیر
compensation point نقطه موازنه
congealing point نقطه انجماد
setting point نقطه انجماد
critical point نقطه بحرانی
burning point نقطه اشتعال
bubble point نقطه جوش
basic point نقطه مبداء
binary point نقطه دودوئی
bp نقطه جوش
branchpoint نقطه انشعاب
break even point نقطه عطف
break off position نقطه رهایی
break point نقطه توقف
breakpoint نقطه انفصال
brittle point نقطه شکنندگی
cross over point نقطه همگذری
curie point نقطه کوری
dot prompt نقطه اعلان
dots per inch نقطه در هر اینچ
dotter نقطه گذار
punctuator نقطه گذار
dpi نقطه در هر اینچ
drop point نقطه پرش
drop point نقطه چکه
end point نقطه پایانی
endmost اقصی نقطه 0
entry point نقطه دخول
dot pitch درجه نقطه
distributing point نقطه توزیع
directing point نقطه نشانی
cutoff point نقطه برش
data point نقطه داده
dead center نقطه مرگ
dead center ignition نقطه اشتعال
dead center ignition نقطه انفجار
dead reckoning نقطه فرضی
dead spot نقطه خنثی
death point نقطه مرگ
dew point نقطه شبنم
strong point نقطه مستحکم
dewpoint نقطه شبنم
entry point نقطه ورود
pintle center نقطه لولا
terminuse ad quem نقطه پایان
point of regard نقطه دید
point of sight نقطه دید
point of support نقطه اتکا
point of symmetry نقطه تقارن
terminus a que نقطه شروع
symmetry point نقطه تقارن
point of weld نقطه جوش
point plotting رسم نقطه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com