English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (11 milliseconds)
English Persian
initial point نقطه اغاز
nodal point نقطه اغاز
Search result with all words
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
barrier نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barriers نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
check mark علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
check point علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
set position اماده در نقطه اغاز
upfield نقطه اغاز بازی
Other Matches
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
dawns اغاز اغاز شدن
dawning اغاز اغاز شدن
dawned اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
kick-offs اغاز
origin اغاز
entrances اغاز
inception اغاز
terminus a que اغاز
outset اغاز
entrancing اغاز
initiation اغاز
incipience or ency اغاز
initation اغاز
scratch line خط اغاز
commencement اغاز
initio در اغاز
instep اغاز
jump off اغاز
insteps اغاز
authorship اغاز
originationu اغاز
entrance اغاز
entranced اغاز
origins اغاز
get away اغاز
kick off اغاز
onset اغاز
inchoation اغاز
beginning اغاز
beginnings اغاز
abinitio از اغاز
exordium اغاز
primordium اغاز
getaway اغاز
venues اغاز
venue اغاز
getaways اغاز
kick-off اغاز
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
incipit شروع و اغاز
start of heading اغاز سرفصل
start of message اغاز پیام
start of taxt اغاز متن
start bit بیت اغاز
inchoate اغاز کردن
som اغاز پیام
thru از اغاز تاانتها
begins اغاز کردن
to take to اغاز نهادن
initiate اغاز کردن
initialed واقع در اغاز
initiated اغاز کردن
push off اغاز کردن
inaugurating اغاز کردن
commences اغاز کردن
begins اغاز شدن
leadoff اغاز ضربت
begin اغاز شدن
begin اغاز کردن
lead off اغاز کردن
debut اغاز کار
debuts اغاز کار
commence اغاز کردن
commencing اغاز کردن
jump off اغاز حمله
initial واقع در اغاز
inaugurates اغاز کردن
initiates اغاز کردن
introductive اغاز کننده
soft start اغاز نرم
initiating اغاز کردن
uppermost از اغاز از ابتدا
initials واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
self initiated خود اغاز
initialled واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
inaugurate اغاز کردن
inaugurated اغاز کردن
commenced اغاز کردن
alpha اغاز شروع
revivals اغاز رونق
revival اغاز رونق
launched اغاز کردن
birth اغاز زاد
alpha and omega اغاز و فرجام
birth اغاز کردن
births اغاز زاد
to push off اغاز کردن
births اغاز کردن
wire to wire از اغاز تا فرجام
primed درجه یک اغاز
at the start در اغاز کار
at first در اغاز کار
takeoffs اغاز پرش
takeoff اغاز پرش
from a to izzard از اغاز تا انجام
alphas اغاز شروع
primes درجه یک اغاز
incept اغاز کردن
prime درجه یک اغاز
inaugurator اغاز کننده
launching اغاز کردن
launches اغاز کردن
launch اغاز کردن
pullulate اغاز توسعه نهادن
flagman پرچم دار خط اغاز
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
hajime اغاز مبارزه کاراته
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
originated اغاز شدن یاکردن
originates اغاز شدن یاکردن
originating اغاز شدن یاکردن
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
reoccupy دوباره اغاز کردن
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
jump the gum خطا در اغاز پرش
kickoff ضربه اغاز بازی
originate اغاز شدن یاکردن
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
prefacing اغاز پیش گفتار
preface اغاز پیش گفتار
prefaced اغاز پیش گفتار
prefaces اغاز پیش گفتار
new departure اغاز رویه تازه
to take arms جنگ اغاز کردن
multilaunching اغاز بکار چندتایی
decadence فساد اغاز ویرانی
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
kick off ضربه اغاز بازی
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
through از اغاز تا انتها کاملا
era اغاز تاریخ عصر
eras اغاز تاریخ عصر
aurora سرخی شفق اغاز
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
start bit ذرهء اغاز نما
christmas tide هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
scored فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
overtures اغاز عمل پیش در امد
scores فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
pre game drills تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
begin اغاز نهادن شروع کردن
overture اغاز عمل پیش در امد
initialling پاراف در اغاز قرار دادن
begins اغاز نهادن شروع کردن
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
initials پاراف در اغاز قرار دادن
inchoative تازه اغاز شده اغازی
initialled پاراف در اغاز قرار دادن
initialing پاراف در اغاز قرار دادن
initialed پاراف در اغاز قرار دادن
repositional با حروف اضافه اغاز شده
epochs اغاز فصل جدید عصر
epoch اغاز فصل جدید عصر
tee off اغاز کردن محکم زدن
initial پاراف در اغاز قرار دادن
bump start اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com