English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
landmark نقطه تحول تاریخ
landmarks نقطه تحول تاریخ
Other Matches
turn-offs نقطه تحول
turn off نقطه تحول
turn-off نقطه تحول
turning point مرحله قاطع نقطه تحول
turning points مرحله قاطع نقطه تحول
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
transitions تحول
solstitium تحول
upheaval تحول
solstice تحول
upheavals تحول
mutations تحول
transition تحول
vicissitude تحول
mutation تحول
sublation تحول
vicissitudinous تحول پذیر
isothermal process تحول همدما
mutation تحول طغیان
transition time زمان تحول
transition temperature دمای تحول
transformism تحول گرایی
mutations تحول طغیان
computer revolution تحول کامپیوتر
heat of transformation گرمای تحول
absorption transition تحول جذب
information revolution تحول اطلاعات
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
evolution تحول تکامل تدریجی
phases دوره تحول وتغییر
phased دوره تحول وتغییر
isothermal process تحول در دمای ثابت
pseudomorphism تحول بشکل کاذب
phase دوره تحول وتغییر
transmogrification تغییر شکل تحول
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
solstitial دارای دوره تحول کوتاه
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
radicalism روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
handover تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
no date بی تاریخ
coeval هم تاریخ
histories تاریخ
era تاریخ
as from از تاریخ ,
with effect from از تاریخ ...
history تاریخ
dates تاریخ
date تاریخ
coetaneous هم تاریخ
eras تاریخ
as of از تاریخ
dateless بی تاریخ
appointed day تاریخ
appointment تاریخ
date [appointment] تاریخ
dates [appointments] تاریخ ها
appointed days تاریخ ها
undated بی تاریخ
appointments تاریخ ها
date in issuing تاریخ صدور
date of issuance تاریخ صدور
date of maturity تاریخ انقضاء
date of acquisition تاریخ خریداری
the date was not specified تاریخ ان معلوم
dateable تاریخ گذاردنی
datable تاریخ گذاردنی
system date تاریخ سیستم
literary history تاریخ ادبیات
current date تاریخ جاری
backdating date پیش تاریخ
chronological به ترتیب تاریخ
economic history تاریخ اقتصادی
historicity تاریخ گرایی
effective date تاریخ اجرا
dateline تاریخ گذاری
basic date تاریخ ترفیع
date of shipment تاریخ حمل
dated تاریخ دار
closing date تاریخ انقضاء
date of maturity تاریخ سررسید
value date تاریخ ارزش
postdate تاریخ ماقبل
postdated تاریخ ماقبل
historians تاریخ گزار
maintenance history تاریخ تعمیرات
historians تاریخ نویس
historian تاریخ گزار
Ancient history تاریخ باستان
maturity date تاریخ سررسید
intellectual history تاریخ اندیشه ها
historian تاریخ نویس
shelf life تاریخ مصرف
completion date تاریخ تکمیل
expiry date تاریخ انقضاء
postdates تاریخ ماقبل
postdating تاریخ ماقبل
stale cheque چک تاریخ گذشته
out of date از تاریخ گذشته
acceptance date تاریخ قبولی
natural historian تاریخ نویس
creation date تاریخ ایجاد
creation date تاریخ افرینش
expiration date تاریخ انقضا
in chronological order به ترتیب تاریخ
date نخل تاریخ
date of birth تاریخ تولد
chronogram ماده تاریخ
prehistory ماقبل تاریخ
dates نخل تاریخ
termination date تاریخ پایان
due date تاریخ تادیه
julain date تاریخ ژولین
delivery date تاریخ تحویل
modern history تاریخ معاصر
due date تاریخ سررسید
natural history تاریخ طبیعی
prehistory پیش تاریخ
epochs مبدا تاریخ
epoch مبدا تاریخ
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
cryptodate کلید تاریخ رمز
historians تاریخ دان مورخ
datable قابل تعیین تاریخ
to go down in history در تاریخ ثبت شدن
chronological دارای تسلسل تاریخ
prehistoric times ازمنه ماقبل تاریخ
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
letter of even date نامه همین تاریخ
morphology تاریخ تحولات لغوی
post date تاریخ اینده گذاشتن
historically بشکل تاریخ دراوردن
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
medizeval history تاریخ قرون وسطی
era اغاز تاریخ عصر
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
completion date تاریخ انجام کار
historian تاریخ دان مورخ
of even date دارای همان تاریخ
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
eras اغاز تاریخ عصر
post date پیش تاریخ کردن
up to now تا کنون تا این تاریخ
date time group گروه تاریخ و زمان
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
value date تاریخ اجرا والور
historic معروف مبنی بر تاریخ
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com