Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (11 milliseconds)
English
Persian
focus
نقطه تقاطع
focused
نقطه تقاطع
focuses
نقطه تقاطع
focussed
نقطه تقاطع
focusses
نقطه تقاطع
focussing
نقطه تقاطع
crossing
نقطه تقاطع
intersection point
نقطه تقاطع
point of intersection
نقطه تقاطع
Search result with all words
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
absolute address
مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
cross over point
نقطه تقاطع مسیر رژه
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
Other Matches
grade crossing
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossings
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
intersected
تقاطع
cross
تقاطع
crosses
تقاطع
street crossing
تقاطع
crosser
تقاطع
crossest
تقاطع
intersection
تقاطع
junctions
تقاطع
intersects
تقاطع
weaving
تقاطع
chiasma
تقاطع
junction
تقاطع
crossing line
خط تقاطع
decussation
تقاطع
line cross
تقاطع خط
intersect
تقاطع
intersections
تقاطع
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
intersected
تقاطع کردن
intertwining
تقاطع کردن
intertwine
تقاطع کردن
intersect
تقاطع کردن
weaving section
منطقه تقاطع
weaving distance
طول تقاطع
cross road
تقاطع جاده
intertwined
تقاطع کردن
scissor junction
تقاطع مورب
interlace
تقاطع کردن
tree traversal
تقاطع درختی
intertwines
تقاطع کردن
road junction
تقاطع راه
road junction
تقاطع جاده
intersection
تقاطع همبر
crisscross
تقاطع کردن
grade crossing
تقاطع شاهراه
meet
مقتضی تقاطع
angle of erossing
زاویه تقاطع
meets
مقتضی تقاطع
grade crossings
تقاطع شاهراه
crossing plane
سطح تقاطع
intersects
تقاطع کردن
angle of cutting
زاویه تقاطع
intersections
تقاطع همبر
intercepts
محل تقاطع
intercepting
محل تقاطع
intercepted
محل تقاطع
beam grillage
تقاطع تیرها
intercept
محل تقاطع
crossing
محل تقاطع
interlacement
درهم بافتگی تقاطع
crossroad
محل تقاطع دو جاده
crossing tower
برج تقاطع در کلیسا
intersectional
وابسته بمحل تقاطع
grade crossings
تقاطع راه اهن
grade crossing
تقاطع راه اهن
intercept point
محل تقاطع
[ریاضی]
Go to the second crossroad.
به دومین تقاطع بروید.
Go to the first crossroad.
به اولین تقاطع بروید.
multiway junction
تقاطع چند راه
level crossing
محل تقاطع دو خط راه اهن
level crossings
محل تقاطع دو خط راه اهن
traffic cut
تقاطع دو جریان عبور و مرور
meets
مواجه شدن تقاطع کردن
intercross
تقاطع کردن جفت گیری
meet
مواجه شدن تقاطع کردن
cross road
محل تقاطع دو جاده چهارراه
ford crossing
تقاطع جاده با مجاری ابگذر
bypassed
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
cross roads
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
bypassing
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
flyover junction
تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
bypass
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
skyline
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
decussate
تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
skylines
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
long base method
روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
parameter
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
nicks
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicking
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nick
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
collision course interception
تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
grade separation
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
graticule ticks
نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
radio position finding
روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
cross hairs
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
dotty
نقطه نقطه
dot
نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
point to point
نقطه به نقطه
pricks
نقطه
specks
نقطه
speck
نقطه
pricking
نقطه
pricked
نقطه
prick
نقطه
dotting
نقطه
point
نقطه
ice point
نقطه یخ
ice melting point
نقطه یخ
neel point
نقطه نل
spots
نقطه
period
نقطه
punctulate
نقطه نقطه
stpular
نقطه نقطه
punctum
نقطه
speckle
نقطه
spotter
نقطه نقطه
spot
نقطه
periods
نقطه
tittle
نقطه
two dots one dash line
خط دو نقطه یک خط
full stop
نقطه
jotted
نقطه
punctate
نقطه نقطه
punchation
نقطه
full stops
نقطه
ellipsis
سه نقطه
[...]
jots
نقطه
jot
نقطه
punctation
نقطه
yield point
نقطه تسلیم
yield point
نقطه شکست
extreme point
نقطه حدی
exit point
نقطه خروج
zero point
نقطه صفر
estimated position
نقطه براوردی
eutectic point
نقطه اوتکتیک
eutetic point
نقطه اتکتیک
exchange point
نقطه تعویض
exit point
نقطه مرگ
estimated position
نقطه تخمینی
equivalence point
نقطه هم ارزی
exit point
نقطه خروجی
semi-colon
نقطه ویرگول
equilibrium point
نقطه تعادل
semi-colons
نقطه ویرگول
f.n.p
نقطه گداز
weak point
نقطه ضعیف
water point
نقطه تقسیم اب
warm spot
نقطه گرماگیر
vernal equinox
نقطه اعتدالین
vanishing point
نقطه تلاقی
frost point
نقطه شبنم
fusing point
نقطه ذوب
fusion point
نقطه گداز
umbra
نقطه تاریک
growing point
نقطه رویش
gutty
نقطه دار
triple point
نقطه سه گانه
transition point
نقطه فراگذری
igniting point
نقطه احتراق
weak square
نقطه ضعف
whole hog
تادورترین نقطه
face off spot
نقطه رویارویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com