English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mote نقطه خرده
Other Matches
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
dribbling خرده خرده پیش بردن
dribbles خرده خرده پیش بردن
dribbled خرده خرده پیش بردن
dribble خرده خرده پیش بردن
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
sipping خرده خرده نوشی
sips خرده خرده نوشی
sip خرده خرده نوشی
sipped خرده خرده نوشی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
snippel خرده
fractions خرده
snippy خرده
glimmered خرده
fragmental chip خرده
nip خرده
debris خرده
whit خرده
weeny خرده
weeniest خرده
haet خرده
subs خرده
particles خرده
particle خرده
nips خرده
nipped خرده
dribblet خرده
bittock خرده
fraction خرده
bits خرده
bit خرده
sub خرده
weenier خرده
shreds خرده
round بی خرده
wight خرده
weensy خرده
splintered خرده
fragment خرده
whole بی خرده
splintering خرده
fragmenting خرده
fragments خرده
trash ice خرده یخ
shredding خرده
smallest خرده
smaller خرده
small خرده
glimmer خرده
grain خرده
glimmers خرده
vestigial خرده
vestige خرده
shredded خرده
shred خرده
splinter خرده
splinters خرده
jotted خرده
jots خرده
jot خرده
fritters خرده
roundest بی خرده
tittle خرده
vestiges خرده
crumbs خرده
fritter خرده
crumb خرده
dumping stone خرده سنگ
Chad خرده کاغذ
excelsior خرده نجاری
faultfinder خرده گیر
gaudery خرده ریزها
shards خرده ریز
shard خرده ریز
foot bone خرده استخوان پا
niggles خرده گرفتن
niggle خرده گرفتن
retailers خرده فروش
chadless بی خرده کاغذ
retailer خرده فروش
chat wood خرده هیزم
niggled خرده گرفتن
nagging خرده گیری
criticalness خرده گیری
crystallite خرده کریستال
censoriousness خرده گیری
caviler خرده گیر
chips خرده چوب
towns خرده شهر
town خرده شهر
cavil خرده گیری
subcultures خرده فرهنگ
shivers خرده سنگ
subculture خرده فرهنگ
fripperies خرده ریز
frippery خرده ریز
caviled خرده گیری
caviling خرده گیری
subgroup خرده گروه
rubble خرده سنگ
subgroups خرده گروه
abrasive grit خرده فلزات
animadvert خرده گرفتن
broken stone خرده سنگ
carper خرده گیر
censorious خرده گیر
thimbleful یک خرده یک جرعه
chip خرده چوب
cavilled خرده گیری
cavils خرده گیری
grit خرده سنگ
gritted خرده سنگ
gritting خرده سنگ
thimblefuls یک خرده یک جرعه
retail خرده فروشی
retail dealer خرده فروش
retail sales خرده فروشی
retail trade خرده فروشی
to a on or upon خرده گرفتن بر
spall خرده ریز
planetoidal خرده سیارهای
miniature system خرده نظام
micrometer caliper خرده سنج
micro wave خرده موج
crumbs خرده نان
yeomanry خرده مالکین
substation خرده ایستگاه
reseller خرده فروش
trumpery خرده ریز
queen of heaven خرده سیاره
roundest گرد بی خرده
junk خرده ریز
roundest بی خرده کردن
to sell by retail خرده فروختن
retail dealing خرده فروشی
pick at خرده گرفتن بر
blindingly خرده سنگپاشی
knoit تغ تغ خرده گیری
titbits خرده ریز
goodman خرده مالک
smallholders خرده مالک
crumb خرده نان
subtest خرده ازمون
titbit خرده ریز
groat ذره خرده
blinding خرده سنگپاشی
tidbits خرده ریز
he was a little too p یک خرده تندرفت
sugroup خرده گروه
hucksterer خرده فروش
glass dust خرده شیشه
smallholder خرده مالک
tidbit خرده ریز
round گرد بی خرده
asteroid خرده سیاره
asteroids خرده سیاره
gimcrackery خرده ریز
suborder خرده راسته
tinker's damn خرده ریز
round بی خرده کردن
tinker's dam خرده ریز
retail price قیمت خرده فروشی
splinter تراشه خرده شیشه
cavilled خرده گیری کردن
caviling خرده گیری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com