English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
dots per inch نقطه در هر اینچ
dpi نقطه در هر اینچ
Other Matches
mini- اینچ و معمولا به اینچ
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
by inches اینچ اینچ
inch by inch اینچ اینچ
point size اینچ
pollex یک اینچ
inching اینچ
inches اینچ
mini- اینچ
inched اینچ
inch اینچ
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
character per inch دخشه در اینچ
trackes per inch شیار در اینچ
typeface نقط ه در اینچ
in. مخفف اینچ
microfloppy اینچ دیسک
inches per second اینچ بر ثانیه
typefaces نقط ه در اینچ
square inch اینچ مربع
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
tpi تعداد شیار در هر اینچ
uncia یک دوازدهم یک اینچ یک اونس
RPI [row per inch] رجشمار نسبت به اینچ
bpi تعداد بایت در هر اینچ
pound per square inch پوند بر اینچ مربع
ounce per inch square اونس اینچ مربع
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
cpi Inch Per Character دخشه در اینچ
bytes per inch تعداد بایت ها در یک واحد اینچ
pitches تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
printed معمولا با معیار نقط ه در اینچ
prints معمولا با معیار نقط ه در اینچ
pitch تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
print معمولا با معیار نقط ه در اینچ
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
cubit مقیاس قدیمی طول معادل 81 تا 22 اینچ
I measure 30 inches round the waist . اندازه دوز کمرم 30 اینچ است
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
turret guns توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
micronlitre یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
cpi تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد
elite type یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
kpsi [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
pica نوعی نوشتن در چاپگر که ده حرف در اینچ چاپ میکند
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
tracks تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
bpi تعداد بیتهایی که در یک اینچ از رسانه ذخیره سازی قابل ضبط است
track تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
tracked تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
enhance حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
silicon قطعه نازک کریستال سیلیکون خالص با قط ر چند اینچ که روی آن مدارهای مجتمع قرار دارند.
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
wheelbase فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
knot density چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
ice point نقطه یخ
punctation نقطه
punctulate نقطه نقطه
punctum نقطه
pricking نقطه
jots نقطه
jotted نقطه
full stop نقطه
full stops نقطه
punctate نقطه نقطه
punchation نقطه
ice melting point نقطه یخ
pricked نقطه
prick نقطه
pricks نقطه
dotty نقطه نقطه
point to point نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
spot نقطه
period نقطه
periods نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
dotting نقطه
jot نقطه
stpular نقطه نقطه
neel point نقطه نل
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
speck نقطه
tittle نقطه
specks نقطه
point نقطه
speckle نقطه
spotter نقطه نقطه
dot نقطه
spots نقطه
ignition point نقطه افروزش
impact point نقطه فرود
initial point نقطه اغاز
intersection point نقطه تلاقی
frost point نقطه شبنم
intersection point نقطه تقاطع
inflection point نقطه عطف
indifference point نقطه خنثی
isoelectronic point نقطه ایزوالکتریک
flash point نقطه احتراق
fusing point نقطه ذوب
fusion point نقطه گداز
intercept point نقطه رهگیری
impact point نقطه بارریزی
igniting point نقطه احتراق
initial point نقطه اولیه
image element نقطه تصویر
inflexion point نقطه عطف
image point نقطه تصویر
gutty نقطه دار
growing point نقطه رویش
igniting point نقطه اشتعال
injection point نقطه تزریق
initial point نقطه شروع
impact point نقطه اصابت
injection point نقطه پاشش
ignition point نقطه اشتعال
binary point نقطه دودوئی
compensation point نقطه موازنه
congealing point نقطه انجماد
setting point نقطه انجماد
critical point نقطه بحرانی
cross over point نقطه همگذری
curie point نقطه کوری
cutoff point نقطه برش
data point نقطه داده
dead center نقطه مرگ
dead center ignition نقطه اشتعال
dead center ignition نقطه انفجار
dead reckoning نقطه فرضی
cold spot نقطه سرماگیر
choice point نقطه گزینش
bp نقطه جوش
branchpoint نقطه انشعاب
break even point نقطه عطف
break off position نقطه رهایی
break point نقطه توقف
breakpoint نقطه انفصال
brittle point نقطه شکنندگی
bubble point نقطه جوش
firing point نقطه اشتعال
center نقطه گره
check point نقطه بازرسی
check point نقطه مقابله
check point نقطه ازمایش
checkout point نقطه وارسی
dead spot نقطه خنثی
death point نقطه مرگ
equivalence point نقطه هم ارزی
estimated position نقطه تخمینی
estimated position نقطه براوردی
eutectic point نقطه اوتکتیک
eutetic point نقطه اتکتیک
exchange point نقطه تعویض
exit point نقطه خروج
exit point نقطه مرگ
exit point نقطه خروجی
extreme point نقطه حدی
f.n.p نقطه گداز
face off spot نقطه رویارویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com