English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
orbit point نقطه لولای چرخش هواپیمادر هوا
Other Matches
turning point نقطه لولای چرخش
turning points نقطه لولای چرخش
plumb point نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
drop height ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
moving pivot نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
photo nadir مرکز خط المرکزین عکس نقطه لولای عکس هوایی
turning point نقطه چرخش
turning points نقطه چرخش
pivot point نقطه چرخش ناو
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
turn in point نقطه چرخش هواپیما ازمسیر تقرب در مسیر تک
free lance اعلام کنترل خودکار هواپیمادر درگیریهای هوایی
arresting barrier چتر کم کننده سرعت هواپیمادر روی باند
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
waltz three سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
fixed pivot لولای ثابت
camera nadir خط لولای دوربین
inside hinge لولای داخلی
joint hinge لولای قدی
piano hinge لولای قدی
knuckle joint لولای مفصلی
wire hinge لولای سیمی
butted لبه لولای فرنگی
swivelled لولای پاشنه گرد
swivel لولای پاشنه گرد
knuckle joint لولای بند دار
butt لبه لولای فرنگی
swivels لولای پاشنه گرد
butts لبه لولای فرنگی
pintle center مرکز لولای جنگ افزار
the door swung open در روی لولای خودچرخیده است
hinges لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
hinge لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
creaked غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
blade flapping حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
creaking غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creak غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaks غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
circulation چرخش
levorotation چرخش به چپ
rotational چرخش
gyrations چرخش
gyration چرخش
volte-face چرخش
wheel چرخش
wheeling چرخش
rotation چرخش
revolution چرخش
wrenches چرخش
wrenched چرخش
wrench چرخش
volte face چرخش
wheels چرخش
head rolling سر چرخش
circulations چرخش
spins چرخش
spin چرخش
trolls چرخش
troll چرخش
whirls چرخش
whirling چرخش
revolutions چرخش
whirlpool چرخش اب
whirlpools چرخش اب
twirl چرخش
twirled چرخش
twirling چرخش
twirls چرخش
whirl چرخش
whirled چرخش
swirls چرخش
swirled چرخش
swirling چرخش
turns چرخش
swirl چرخش
turn چرخش
revolution چرخش دوران
radius of giration شعاع چرخش
oblique rotation چرخش مایل
tumble چرخش اشفتگی
rotation مقدار چرخش یک شی
tumbled چرخش اشفتگی
tumbles چرخش اشفتگی
rolled چرخش گردش
rolls چرخش گردش
roll چرخش گردش
revolutions چرخش دوران
pivot point مرکز چرخش
turn-off محل چرخش
pivot ship ناو چرخش
turn-offs محل چرخش
chase پایه چرخش
chased پایه چرخش
chases پایه چرخش
upturn چرخش ببالا
magnetic ritation چرخش مغناطیسی
chasing پایه چرخش
pick and roll ایجاد سد و چرخش
turn off محل چرخش
optical rotation چرخش نوری
rotatable چرخش پذیر
spin چرخش به سرعت
spin چرخش توپ
sidespin چرخش توپ
quartimax rotation چرخش کوارتیماکس
helicopters چرخش در هوا
orthogonal rotation چرخش عمودی
pivoting قابل چرخش
proper rotation چرخش متعارف
molecular rotation چرخش مولکولی
stuffs چرخش توپ
sidespin چرخش انحرافی
sidespin چرخش بیک سو
specific rotation چرخش ویژه
rotational post شغل در چرخش
rotational speed سرعت چرخش
twist چرخش بدن
helicopter چرخش در هوا
spins چرخش به سرعت
twisting چرخش بدن
rotation چرخش دوران
spins چرخش توپ
twists چرخش بدن
stuff چرخش توپ
varimax rotation چرخش واریماکس
turn table میز چرخش
improper rotation چرخش نامتعارف
stuffed چرخش توپ
turnabout چرخش به یک طرف
turnabouts چرخش به یک طرف
free rotation چرخش ازاد
trepan چرخش انحراف
forward dive شیرجه رو به اب با چرخش
body english چرخش بی اختیار
universal با چرخش ازاد
gyoradius شعاع چرخش
radius of gyration شعاع چرخش
vertical scrolling چرخش عمودی
axis of rotation محور چرخش
upward rotation چرخش رو به بالا
upright spin چرخش ایستاده
angle of rotation زاویه چرخش
high spin چرخش زیاد
fractional turn چرخش کسری
williamson turn چرخش ویلیامسون
kick turn نیم چرخش
rotational speed چرخش بر دقیقه
conrotatory motion چرخش همسو
cyclostat دستگاه چرخش
revolutions per minute چرخش بر دقیقه
revs per minute چرخش بر دقیقه
wrest چرخش پیچش
speed of rotation چرخش بر دقیقه
rpm چرخش بر دقیقه
rev چرخش بر دقیقه
number of revolutions چرخش بر دقیقه
concentricity دقت چرخش
wrested چرخش پیچش
wresting چرخش پیچش
topspin چرخش توپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com