Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English
Persian
counterpoint
نقطه مقابل
counterpart
نقطه مقابل
counterparts
نقطه مقابل
Search result with all words
aboral
نقطه مقابل دهان
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
projection of a point
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
Other Matches
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
titles
مقابل
as compared to
در مقابل
as opposed to
در مقابل
anti
در مقابل
versus prep
در مقابل
in consideration of
در مقابل
title
مقابل
in the front
<adv.>
در مقابل
opposed
مقابل
at the front
<adv.>
در مقابل
at the fore
<adv.>
در مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
fore
<adv.>
در مقابل
at front
<adv.>
در مقابل
versus
در مقابل
vis a vis
مقابل
vis-a-vis
مقابل
opposite
مقابل
opposites
مقابل
dead against
درست مقابل
respondent
طرف مقابل
counter weight
وزنه مقابل
point blank
مقابل هدف
obverse
طرف مقابل
contralateral muscles
عضلات مقابل
from opposite directions
از دو طرف مقابل
anti thesis
وضع مقابل
orientated
هدف مقابل
water resistance
مقاومت در مقابل اب
alternative hypothesis
فرضیه مقابل
in comparison to
[compared with]
در قبال
[در مقابل]
counterweights
وزنه مقابل
counterweight
وزنه مقابل
respondents
طرف مقابل
opposite the house
مقابل خانه
opposed piston engine
موتورپیستون مقابل
contrary
مقابل خلاف
off
مقابل عازم
on payment
در مقابل وجه
inverse
برعکس مقابل
point-blank
مقابل هدف
rivalling
طرف مقابل دعوا
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
rivaling
طرف مقابل دعوا
mouses
مقابل حساسیت Mouse
mouse
مقابل حساسیت Mouse
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
rivals
طرف مقابل دعوا
rival
طرف مقابل دعوا
rivaled
طرف مقابل دعوا
rivalled
طرف مقابل دعوا
opposit stroke pistons
پیستون مقابل گرد
laws versus tendencies
قوانین در مقابل تمایلات
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
light resistance
مقاومت در مقابل نور
sonnal deung
مقابل تیغه دست
forward
حرکت به جلو یا مقابل
caps
در مقابل حالت کوچک
counter
مقابل دستگاه شمارنده
forwarded
حرکت به جلو یا مقابل
countering
مقابل دستگاه شمارنده
block
دفاع در مقابل ابشار
blocked
دفاع در مقابل ابشار
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
blocks
دفاع در مقابل ابشار
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
torsional rigidity
استحکام در مقابل پیچش
front wall
دیوار مقابل اسکواش
countered
مقابل دستگاه شمارنده
antipode
نقطهء مقابل یا متقاطر
capitals
در مقابل حالت کوچک
cash against documents
پول در مقابل اسناد
harder
سخت در مقابل نرم
hard
سخت در مقابل نرم
hardest
سخت در مقابل نرم
boring stay
قسمت ساکن مقابل
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
driveway
راه مقابل خانه
windproof
مقاوم در مقابل باد
documents against payment
اسناد در مقابل پرداخت
equity versus efficiency
برابری در مقابل کارائی
wear resistance
مقاومت در مقابل سایش
coefficient of drag
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
exorable
قابل تحریک در مقابل التماس
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
than
<conj.>
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
notche sensitivity index
ضریب حساسیت در مقابل شیار
rebellions
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
rebellion
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
flame safety
ایمنی در مقابل شعله اتش
fascia plate
تابلوی مقابل دریک وسیله
denial operations
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
actinautographic
دارای حساسیت در مقابل نور
thermostability
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
soccage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
ballooner
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
stance
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
bullets
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
socage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
stance
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
to resist an attack
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
stances
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stances
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
would just as soon
<idiom>
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
bullet
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
thermosetting
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
relicta verificatione
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
to backtrack
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to row back
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
balloon jib
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
fin de non recevoir
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
sheet down
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
forecourts
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
streamlines
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlining
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
soil shear strength
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
slides
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
streamline
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
fastness of bleaching
ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
slide
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
thermoplasticity
قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
to make a goal
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
speeds
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
survivability
قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
audible
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
speeding
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speed
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
forecourt
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
vertical angles
گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
cold wet clothing
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
gutters
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
play footsie
<idiom>
از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
sheet
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
scan
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scans
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
sheets
طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
scanned
حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
color fastness
درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
gutter
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
half
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
peine for et dure
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
EDAC
سیستم تصحیح خطای مقابل برای ارتباطات دادهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com