English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 224 (21 milliseconds)
English Persian
flit نقل مکان کردن
flits نقل مکان کردن
flitted نقل مکان کردن
flitting نقل مکان کردن
Search result with all words
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved پیشنهاد کردن تغییر مکان
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves پیشنهاد کردن تغییر مکان
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
locate مستقر ساختن مکان یابی کردن
located مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating مستقر ساختن مکان یابی کردن
migration نقل مکان نقل مکان کردن
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
refresh buffer یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
run-up [start-up] نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
Other Matches
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
peeking فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement اختلاف مکان تغییر مکان
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
placing مکان
stabilizer مکان
stead مکان
stabilisers مکان
there ان مکان
placing جا مکان
location مکان
locus مکان
spaces مکان
illocal بی مکان
space مکان
spot مکان
purlieus مکان جا
spots مکان
locations مکان
sited مکان
place مکان
part مکان
place جا مکان
site مکان
places مکان
places جا مکان
sites مکان
screen position مکان صفحه
adverb of place فرف مکان
shifts تغییر مکان
topology مکان شناسی
place مکان موقع
locations مکان یابی
clearings مکان مسطح
clearing مکان مسطح
ubiety کیفیت مکان
public place مکان عمومی
localities موضع مکان
locus مکان هندسی
loci مکان هندسی
moved نقل مکان
response position مکان جواب
move نقل مکان
change of place تغییر مکان
shifted تغییر مکان
shift تغییر مکان
facility مکان ساختمان
locality موضع مکان
otherwhere در مکان دیگر
moves نقل مکان
nowheres در هیچ مکان
topographer مکان نگار
storage location مکان ذخیره
unit position مکان واحد
left shift تغییر مکان به چپ
cursor مکان نما
displaciment تغییر مکان
places مکان موقع
nowhere در هیچ مکان
memory location مکان حافظه
place learning مکان اموزی
displaciment تفاوت مکان
place of honor مکان پر افتخار
topography مکان نگاری
print position مکان چاپ
location counter مکان شمار
location مکان یابی
sign position مکان علامت
displacement تغییر مکان
displeacement of water تغییر مکان اب
storage location مکان انباره
placing مکان موقع
topologist مکان شناس
locative دال بر مکان
cursors مکان نما
location of industry تعیین مکان صنعت
location theory نظریه تعیین مکان
shifted تغییر مکان انتقال
logical shift تغییر مکان منطقی
logic shift تغییر مکان منطقی
location vector بردار مکان [ریاضی]
locate mode باب مکان یابی
locus of centres مکان هندسی مرکزها
mental topography مکان نگاری ذهن
topological psychology روانشناسی مکان نگر
shifts تغییر مکان انتقال
permanent change of station تغییر مکان دایمی
protected location مکان حفافت شده
transmigrator نقل مکان کننده
piston displacement تغییر مکان پیستون
red shift تغییر مکان سرخ
shift تغییر مکان انتقال
position vector بردار مکان [ریاضی]
toponymic وابسته به مکان نامی
universe کون و مکان دهر
radius vector بردار مکان [ریاضی]
rudders مکان عمودی متحرک
arithmetic shift تغییر مکان حسابی
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
displacement جابجاشدگی تغییر مکان
die shift تغییر مکان حدیده
elevator مکان افقی متحرک
elevators مکان افقی متحرک
whereabout حدود تقریبی مکان
mobility قابلیت نقل مکان
doppler shift تغییر مکان دوپلری
shift out تغییر مکان به بیرون
shift register ثبات تغییر مکان
sides way تغییر مکان جانبی
end around shift تغییر مکان دورگشتی
topography مکان نگاری مساحی
fleche نقل مکان شمشیرباز
cursor control کنترل مکان نما
components of displacement مولفههای تغییر مکان
locus مکان هندسی مرکزها
ring shift تغییر مکان حلقهای
position بردار مکان [ریاضی]
rudder مکان عمودی متحرک
drilling position مکان مته کاری
horizontal stabilizer مکان افقی ثابت
circular shift تغییر مکان دایرهای
current location counter شمارنده مکان فعلی
crusor arrows پیکانهای مکان نما
circular shift تغییر مکان حلقوی
topology مکان شناسی وضعیت جغرافیایی
dynamic shift register ثبات تغییر مکان پویا
support movement تغییر مکان تکیه گاه
statip shift register ثبات تغییر مکان ایستا
echeloned displacement تغییر مکان رده برده
colocate دریک مکان قرار دادن
cursor control keys کلیدهای کنترل مکان نما
cursor movement keys کلیدهای حرکت مکان نما
tablet مکان نما روی صفحه
tablets مکان نما روی صفحه
redeployment تغییر مکان دادن یکانها
on the move <idiom> حرکت از مکانی به مکان دیگر
output per unit of displacement توان در واحد تغییر مکان
dp بی مکان ومنزل تبعید شده
forth دور از مکان اصلی جلو
removal برطرف سازی نقل مکان
localities محل مخصوص مکان جغرافیایی
right shift تغییر مکان به سمت راست
accomodation وسایل آسایش واستراحت جا و مکان
locality محل مخصوص مکان جغرافیایی
to take a run-up با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
columnar transposition تغییر مکان دادن عوامل در ستون
toponymy ذکر اسامی نواحی مکان نامی
horizontal tab حرکت مکان نما به صورت افقی
end in itself <idiom> مکان کافی برای راحت بودن
pesthole مکان مستعد برای بیماری واگیر
except مکان دهی و ادغام شامل نیست
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
topographic وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
poke فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poked فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
addressing روشی که بخشی از حافظه مکان دهی میشود
pokes فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
flattest تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
debugged آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugs آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
flat تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
ES IS امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
cursor tracking حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
coextensive باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
debug آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
rate joystick سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
circle of position دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
illuviate در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
Phone Dialer امکانی در ویندوز که به کاربرد مکان شماره گیری از کامپیوتر خود میدهد
addressing مکان دهی به کلمه داده ذخیره شده در حافظه با استفاده از آدرس مطلق آن
bot Begining-Of-Tape علامت شروع مکان صبط اطلاعات روی نوار مغناطیسی
adaptive channel allocation تامین کانالهای ارتباطی طبق نیاز به جای استفاده از یک مکان دهی ثابت
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates. مطالب ارایه شده او [مرد] در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
dragging روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
tracking symbol علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد
gap سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
gaps سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
wats Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
sketching روش گرافیک کامپیوتری که در ان دنبالهای از خطوط درطول مسیر مکان نما رسم شده یا طراحی می گردند
groupie دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupies دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
multipass overlap سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
retrieval مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده
rubber banding قابلیتی از CAD که به یک مولفه اجازه میدهد تا درطول صفحه نمایش بوسیله قلم الکترونیکی یا دستگاه ماوس به مکان مورد نظرکشیده شود
high resolution bit mapped display تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
left justification تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
intransit در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال
arm وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
grids سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com