Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
ecesis
نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
Other Matches
isomorph
جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
tropicopolitan
گیاه یا جانور گرمسیری
phytozoon
جانور گیاه نما
zoophyte
جانور گیاه سان
aquatic
جانور یا گیاه ابزی
insectivore
جانور یا گیاه حشره خوار
purebred
جانور یا گیاه خوش نژاد
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
hatchling
جانور تازه متولد نوزاد
ecotype
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
ear
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
gametophyte
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
new blood
<idiom>
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
rhubarb
گیاه ریواس
[از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
communication
نقل وانتقال
transfusion
نقل وانتقال
cession
نقل وانتقال
transfusions
نقل وانتقال
madder
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
new coined
تازه بنیاد تازه سکه زده
transporting
نقل وانتقال دادن
transports
نقل وانتقال دادن
deliver
نقل وانتقال دادن
transported
نقل وانتقال دادن
locomotion
تحرک نقل وانتقال
clearing
نقل وانتقال بانکی
delivers
نقل وانتقال دادن
clearings
نقل وانتقال بانکی
toter
نقل وانتقال دهنده
transport
نقل وانتقال دادن
transmissivity
قابلیت نقل وانتقال
bankable
قابل نقل وانتقال بانکی
air delivery
نقل وانتقال از راه هوا
viruses
عامل نقل وانتقال امراض
virus
عامل نقل وانتقال امراض
transfuse
چیزی را نقل وانتقال دادن
wildling
گیاه وحشی گیاه خودرو
halophyte
گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
airborne
بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
newlywed
تازه داماد تازه عروس
alienability
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
channelled
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channel
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channeling
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channeled
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channels
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
hobbledehoy
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
down line processor
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
hemp
گیاه شاهدانه
[در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
johnny
جانور نر
it pron
ان جانور
nightwalker
جانور شب پر
animal
جانور
it
ان جانور
structure of an animal
جانور
animals
جانور
beasts
جانور
he
جانور نر
apod
جانور بی پا
malacostracan
جانور
beast
جانور
ruffianly
جانور خو
creatures
جانور
animalize
جانور
creature
جانور
peripheries
محیط
circumferences
محیط
perimeter
محیط
environments
محیط
girths
محیط
girth
محیط
entourage
محیط
entourages
محیط
periphery
محیط
milieu
محیط
milieus
محیط
milieux
محیط
medium
محیط
mediums
محیط
ambiance
محیط
ambience
محیط
circumference
محیط
surroundings
محیط
environment
محیط
millieu
محیط
lap
محیط
outline
محیط
outlined
محیط
outlines
محیط
outlining
محیط
outward things
محیط
setting
محیط
settings
محیط
outside
محیط
outsides
محیط
perimeters
محیط
lapped
محیط
sphere
محیط
spheres
محیط
circuity
محیط
polypod
جانور بسیارپا
pollard
جانور بی شاخ
rodents
جانور جونده
rodent
جانور جونده
poikilothermism
خونسردی جانور
poikilotherm
جانور خونسرد
polystomatous
جانور بسیار
polystome
جانور بسیار
saprozoon
جانور پوده زی
edentate
جانور بی دندان
brutality
جانور خویی
saxicoline
جانور سنگ زی
brutalities
جانور خویی
pudge
جانور چاق
plantigrade
جانور دوپا
perissodactyl
جانور فرد سم
pelagian
جانور دریایی
on heat
[British E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
fauna
جانور نامه
zoomorphic
<adj.>
جانور گونه
milker
جانور شیرده
mammifer
جانور پستاندار
mammiferous
جانور پستاندار
in heat
[American E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
proud
<adj.>
جانور حشری
amoebae
جانور تک سلولی
amoeba
جانور تک سلولی
amebas
جانور تک سلولی
amebae
جانور تک سلولی
amoebas
جانور تک سلولی
nekton
جانور شناور
monocule
جانور یک چشم
strays
جانور بی صاحب
animalculum
جانور ریزه
animalist
نقاش جانور
zootomy
جانور شکافی
brute
جانور حیوان
brutes
جانور حیوان
brutal
جانور خوی
tardigrade
جانور کندرو
beastliness
جانور خویی
zootheism
جانور پرستی
stray
جانور بی صاحب
zoophilous
علاقمند به جانور
scavenger
جانور لاشخور
zoophagous
جانور خوار
straying
جانور بی صاحب
stinkard
جانور بدبو
brutalization
جانور خویی
hybrid
جانور دورگه
zoophilic
علاقمند به جانور
scrag
جانور نحیف
game
جانور شکاری
craw
معده جانور
scavengers
جانور لاشخور
zoology
جانور شناسی
saxicolous
جانور سنگ زی
zoologist
جانور شناس
strayed
جانور ولگرد
ungulate
جانور سم دار
shell fish
جانور صدف
mixed environment
محیط درهم
bodification
بهسازی محیط
silhouettes
محیط مریی
social milieu
محیط اجتماعی
ill neighboured
دارای محیط بد
bonification
به سازی محیط
living environment
محیط زنده
ambient temperature
دمای محیط
threptic
محیط زاد
acclimatization
سازش با محیط
therapeutic millieu
محیط درمانی
environment architecture
معماری محیط
atmospheric environement
محیط جوی
ambient pressure
فشار محیط
perimeters
پیرامون محیط
miseenscene
محیط کلی
induced environment
محیط القایی
milieus
محیط اجتماعی
climate for growth
محیط رشد
milieu
محیط اجتماعی
workbenches
محیط کاری
shelf environment
محیط کم عمق
psychological environment
محیط روانی
circling
محیط دایره
circles
محیط دایره
milieu therapy
محیط درمانی
circle
محیط دایره
dispersion medium
محیط پاشندگی
dispersive medium
محیط پخش
circumambient
محیط دورگردیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com