Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
deliveries
نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery
نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
Other Matches
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
antimateriel ammunition
مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
triple option
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
delivers
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
deliver
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
transferring
انتقال دادن
alienate
انتقال دادن
alienates
انتقال دادن
alienating
انتقال دادن
transfer
انتقال دادن
evocate
انتقال دادن
transporting
انتقال دادن
carried
انتقال دادن
transported
انتقال دادن
gear
انتقال دادن
geared
انتقال دادن
transports
انتقال دادن
carry
انتقال دادن
gears
انتقال دادن
carrying
انتقال دادن
transfers
انتقال دادن
transport
انتقال دادن
demise
انتقال دادن
shift
انتقال دادن
shifts
انتقال دادن
shifting
انتقال دادن
carry over
انتقال دادن
delivery
انتقال دادن
deliveries
انتقال دادن
detach
انتقال دادن
detaches
انتقال دادن
carries
انتقال دادن
to carry over
انتقال دادن
shifted
انتقال دادن
detaching
انتقال دادن
redeploys
نقل و انتقال دادن
demise
انتقال دادن مال
switch fire
انتقال تیر دادن
shifts
انتقال تیر دادن
redeploying
نقل و انتقال دادن
shift
انتقال تیر دادن
shuttles
نقل و انتقال دادن
redeployed
نقل و انتقال دادن
redeploy
نقل و انتقال دادن
shuttled
نقل و انتقال دادن
shifted
انتقال تیر دادن
tabling
به جدولی انتقال دادن
moved
تغییردادن انتقال دادن
tabled
به جدولی انتقال دادن
move
تغییردادن انتقال دادن
tables
به جدولی انتقال دادن
shuttle
نقل و انتقال دادن
shift fire
انتقال دادن اتش
moves
تغییردادن انتقال دادن
table
به جدولی انتقال دادن
shift fire
انتقال اتش دادن
to make over
انتقال دادن دوباره ساختن
conducted
انتقال دادن رهبری کردن
assigns
انتقال دادن وواگذار کردن
assigned
انتقال دادن وواگذار کردن
remise
انتقال دادن گذشت کردن
make over
انتقال دادن دوباره ساختن
conduct
انتقال دادن رهبری کردن
assigning
انتقال دادن وواگذار کردن
assignments
ماموریت دادن انتقال افهار
assign
انتقال دادن وواگذار کردن
demise
انتقال دادن مال با وصیت
conducts
انتقال دادن رهبری کردن
carry over
انتقال به صفحه بعد دادن
rub off
<idiom>
به شخص دیگری انتقال دادن
conducting
انتقال دادن رهبری کردن
assignment
ماموریت دادن انتقال افهار
look off
فریب دادن مدافع با نگاه به سمت مخالف پیش از پرتاب توپ
negotiated
وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiates
وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiate
وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiating
وارد معامله شدن انتقال دادن
contango
از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
trasship
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
atomic demolition munition
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
remove
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
removing
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
forward tell
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
propagates
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
inventory fraction
نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
ordnace
مهمات
ammo
مهمات
ordnance
مهمات
munitions
مهمات
munition
مهمات
ammunition
مهمات
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
armed ammunition
مهمات مسلح
munitioneer
مهمات ساز
tracer
مهمات رسام
service ammunition
مهمات جنگی
magazines
انبار مهمات
lot
نوبه مهمات
piggy back
کیسه مهمات
ammunition depot
انبار مهمات
ammunition identification code
کد شناسایی مهمات
munitions of war
مهمات جنگی
ammunition handler
متصدی مهمات
tracers
مهمات رسام
drill ammunition
مهمات مشقی
cave
زاغه مهمات
fixed ammunition
مهمات ثابت
load
بارگیری مهمات
live ammunition
مهمات جنگی
inert
مهمات مشقی
ammunition dump
انبار مهمات
ammunition dump
زاغه مهمات
artillery ammunition
مهمات توپخانه
magazine
انبار مهمات
loads
بارگیری مهمات
cook off
گل کردن مهمات
chemical ammunition
مهمات شیمیایی
caves
زاغه مهمات
ammunition barricade
بستههای مهمات
inert ammunition
مهمات مشقی
ammunition pit
چاله مهمات
ammunition pit
زاغه مهمات
ammunition condition
وضعیت مهمات
practice ammunition
مهمات مشقی
ammunition credit
سهمیه مهمات
service ammunition
مهمات رزمی
bunkers
زاغه مهمات
caisson
واگون مهمات
separate ammunition
مهمات مجزا
bunker
زاغه مهمات
igloo space
زاغههای مهمات
caisson
صندوق مهمات
ammo zero
مهمات تمام
ammunition lot
نوبه مهمات
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
live
مهمات جنگی
lived
مهمات جنگی
inert ammunition
مهمات بی اثر
ammunition carrier
مهمات بیار
blank ammunition
مهمات مانوری
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
ammunition chest
جعبه مهمات
separate loading
مهمات مجزا
blank ammunition
مهمات مشقی
explosive ordnance
مهمات منفجره
ammunition trains
بنه مهمات
ball ammunition
مهمات مانوری
ammo plus
مهمات بیش از نصف
ammunition credit
سهمیه مهمات ذخیره
prescribed load
بار مهمات مجاز
ammunition depot
محل تدارک مهمات
ammunition day of supply
روز اماد مهمات
shell room
انبار مهمات ناو
gun room
مخزن مهمات درکشتی
ammunition data card
کارت مشخصات مهمات
inventory lot
نوبه ذخیره مهمات
ammo minus
مهمات کمتر از نصف
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
wracked
قفسه مهمات و وسایل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com