Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
tragic flaw	نقیصه یاخدشه در زندگی قهرمان
Other Matches
flaw	نقیصه
flaws	نقیصه
it is impossible to live there	نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
championed	قهرمان
champions	قهرمان
champion	قهرمان
heroes	قهرمان
hero	قهرمان
championing	قهرمان
world beater	قهرمان
championess	زن قهرمان
victors	قهرمان
victor	قهرمان
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.	ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
knights	قهرمان شوالیه
knighting	قهرمان شوالیه
knighted	قهرمان شوالیه
champed	قهرمان مزرعه
athletes	قهرمان ورزش
athlete	قهرمان ورزش
dynasty	قهرمان چندساله
dynasties	قهرمان چندساله
former shampion	قهرمان سابق
hero worship	قهرمان پرستی
knight	قهرمان شوالیه
heroic	قهرمان وار
champs	قهرمان مزرعه
champing	قهرمان مزرعه
champ	قهرمان مزرعه
title-holder	قهرمان کنونی
gymnasts	قهرمان ژیمناستیک
title-holders	قهرمان کنونی
gymnast	قهرمان ژیمناستیک
sprinter	قهرمان دوسرعت
sprinters	قهرمان دوسرعت
contender	مدعی دربرابر قهرمان
planform	قهرمان یونانی جنگ تروا
absolute champion	قهرمان مطلق شطرنج
heroize	قهرمان وپهلوان شدن
contenders	مدعی دربرابر قهرمان
heroine	زنی که قهرمان داستان باشد
ace	ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
picaresque	داستاینکه قهرمان ان رذل است
breasts	برخورد سینه قهرمان دو به نوار
breast	برخورد سینه قهرمان دو به نوار
aces	ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
heroically	زنی که قهرمان داستان باشد
heroines	زنی که قهرمان داستان باشد
theseus	قهرمان یونانی فاتح امازون ها
ajax	قهرمان یونانی جنگ تروا
toreador	قهرمان گاو باز سوار بر اسب
anti-hero	نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-heroes	نقش اول منفی مخالف قهرمان
hamlets	نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
hamlet	نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
achilles	اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
playoff	مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
playoffs	مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
lead a dog's life <idiom>	زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
pick wickian	شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
heroize	خود را پهلوان وانمود کردن قهرمان وپهلوان وانمودکردن
adventure game	بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
wile a	در زندگی
living	زندگی
eau de vie	اب زندگی
habitance	زندگی
lives of great men	زندگی
togetherness	زندگی با هم
lifelines	خط زندگی
lifeline	خط زندگی
vita	زندگی
existence	زندگی
vivification	زندگی
habitancy	زندگی
existences	زندگی
lives	زندگی
life	زندگی
rurality	زندگی روستایی
animates	زندگی بخشیدن
careered	دوره زندگی
animate	زندگی بخشیدن
liver	زندگی کننده
careers	دوره زندگی
renascence	زندگی مجدد
careering	دوره زندگی
tribalism	زندگی ایلیاتی
parasitism	زندگی طفیلی
Shame on you !	تف بر این زندگی
life motto	شعار زندگی
scheme of life	نقشه زندگی
vegetation	زندگی گیاهی
redivivus	زندگی نویافته
animality	زندگی جانوران
public life	زندگی سیاسی
public life	زندگی در سیاست
livers	زندگی کننده
lifelike	زندگی مانند
sentience	زندگی فکری
azoic	تهی از زندگی
planetary life	زندگی دربدر
a life full of incidents	زندگی پر رویداد
life of privation	زندگی در سختی
life of Riley <idiom>	زندگی بی دغدغه
life sustenance	گذران زندگی
incertitude	ناپایداری زندگی
lifeway	طرز زندگی
hutment	زندگی در کلبه
he lives on air	زندگی میکند
facts of life <idiom>	حقایق زندگی
happy life	زندگی باخوشدل
happy life	زندگی اسوده
life style	سبک زندگی
intravital	در زمان زندگی
intravitam	در زمان زندگی
life instinct	غریزه زندگی
life history	تاریخچه زندگی
life experiences	تجارب زندگی
life cycle	دوره زندگی
life chance	مجال زندگی
living standard	سطح زندگی
level of living	سطح زندگی
(the) high life <idiom>	زندگی تجملاتی
scheme of life	رویه زندگی
livable	قابل زندگی
resident <adj.>	محل زندگی
married life	زندگی زناشویی
easy circumstances	زندگی راحت
country life	زندگی روشنایی
monandry	زندگی با یک شوهر
monkery	زندگی راهبی
concubinage	زندگی بطورصیغه
marriage life	زندگی زناشویی
eremitic life	زندگی زاهدانه
eremitism	زندگی زاهدانه
live forever	زندگی ابدی
liveable	قابل زندگی
living area	منطقه زندگی
living cost	هزینه زندگی
living expenses	هزینه زندگی
living death	زندگی مرگبار
ever lasting life	زندگی جاویدان
evening of life	شام زندگی
domiciled [law] [politics] <adj.>	محل زندگی
lark	روش زندگی
lifestyles	شیوهی زندگی
uterine life	زندگی زهدانی
life expectancy	امید به زندگی
biography	تاریخچه زندگی
biographies	تاریخچه زندگی
larks	روش زندگی
enliven	زندگی بخشیدن
enlivened	زندگی بخشیدن
going	مشی زندگی
pieds-a-terre	جای زندگی
pied-a-terre	جای زندگی
enlivens	زندگی بخشیدن
enlivening	زندگی بخشیدن
cohabitation	زندگی باهم
afterlife	زندگی پس از مرگ
vitalize	زندگی دادن
lifestyle	شیوهی زندگی
joie de vivre	نشاط زندگی
habits	زندگی کردن
habit	زندگی کردن
lifetimes	دوره زندگی
lifetimes	مدت زندگی
lifetime	دوره زندگی
modus vivendi	روش زندگی
dwelt	زندگی کرد
life insurance	بیمه زندگی
vital energy	نیروی زندگی
lives	دوران زندگی
life	دوران زندگی
lifetime	مدت زندگی
life-cycles	چرخه زندگی
life-cycle	چرخه زندگی
vital	وابسته به زندگی
life expectancies	امید به زندگی
standard of living	سطح زندگی
lifeless	عاری از زندگی
standard of living	استاندارد زندگی
standard of living	معیار زندگی
life expectancy	امید زندگی
standards of living	سطح زندگی
life expectancies	امید زندگی
standards of living	معیار زندگی
bane	مخرب زندگی
social life	زندگی اجتماعی
cost of living	هزینه زندگی
taedium vitae	بیزاری از زندگی
standards of living	استاندارد زندگی
symbiosis	زندگی تعاونی
soldiering	زندگی سربازی
sequestered life	زندگی مجرد
temporal life	زندگی موقت
fireside	زندگی خانگی
career	دوره زندگی
firesides	زندگی خانگی
single life	زندگی مجردی
vital to life	واجب برای زندگی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com