Dictiornary-Farsi | نماد قدرت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
authority symbol	نماد قدرت


Other Matches

empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
symbolism	نماد
symbol	نماد
icon	نماد تصویری
tracking symbol	نماد پیگردی
special symbol	نماد ویژه
universal symbol	نماد همگانی
special symbol	نماد خاص
division sign	نماد تقسیم
variable symbol	نماد متغییر
status symbol	نماد منزلت
symbology	نماد شناسی
status symbols	نماد منزلت
ikons	نماد تصویری
symbolist	نماد ساز
symbolization	نماد اوری
symbolization	نماد پردازی
icons	نماد تصویری
terminal symbol	نماد پایانی
asymbolia	نماد پریشی
phalluses	نماد قضیب
phallus	نماد قضیب
phalli	نماد قضیب
father figure	پدر- نماد
father imago	پدر- نماد
father figures	پدر- نماد
logic symbol	نماد منطقی
crutch	نماد عصا
metasymbol	فوق نماد
abstract symbol	نماد بی مسما
mother figure	مادر- نماد
notate	نماد کردن
distinguished symbol	نماد متمایز
phallic symbol	نماد قضیب
mother figures	مادر- نماد
mnemonic symbol	نماد حفظی
notations	نماد سازی
notation	نماد سازی
curved design	نماد گردان
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
crowned design	نماد تاج دار
symbol digit test	ازمون نماد- رقم
punctuation symbol	نماد نقطه گذاری
terminating symbol	نماد پایان بخش
nonterminal symbol	نماد غیر پایانی
flowchart symbol	نماد نمودار گردشی
flowchapt symbol	نماد روند نما
kahn's test of symbol arrangement	ازمون نماد ارایی کان
predefined process symbol	نماد فرایند از پیش تعریف شده
differential	نماد متغیر انتگرال گیری [ریاضی]
simurg	سیمرغ [نماد سمبلی مرغ آتش]
Liberty	[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
lamp	قندیل [این نماد در اکثر فرش های محرابی از سقف محراب آویزان بوده و یا در متن فرش جلوه گر می باشد. عده ای استفاده از آن را نشانه اشائه نور خداومد می دانند.]
commanding	با قدرت
forcing	قدرت
nerves	قدرت
energy	قدرت
posse	قدرت
posses	قدرت
godown	قدرت
forces	قدرت
strenght	قدرت
capability	قدرت
energies	قدرت
might	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
strong arm	قدرت
strong-arm	قدرت
vigour	قدرت
vigor	قدرت
vim	قدرت
will power <idiom>	قدرت
strength	قدرت
strengths	قدرت
potency	قدرت
power takeoff	قدرت
nerve	قدرت
vis	قدرت
zing	قدرت
force	قدرت
sovereignty	قدرت
power	قدرت
authority	قدرت
powers	قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
powered	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
powering	قدرت
rating plate	پلاک قدرت
power factor	ضریب قدرت
power loss	تلف قدرت
power function	تابع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
receptivity	قدرت پذیرش
almightiness	قدرت کامل
conveying capacity	قدرت انتقال
power structure	ساخت قدرت
palgwe	فوق قدرت
countervailing power	قدرت همسنگ
reflecting power	قدرت انعکاس
adhesive stress	قدرت چسبندگی
power distribution	پخش قدرت
power	قدرت نیرو
power transmission	انتقال قدرت
circuit breaking capacity	قدرت قطع
bond strength	قدرت پیوند
prepotence	قدرت کامل
benumb	بی قدرت کردن
prepotency	قدرت کامل
power supplay	منبع قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
combat power	قدرت رزمی
bearing capacity	قدرت تحمل
basicity	قدرت بازی
puissance	توان قدرت
authority figure	مظهر قدرت
power outege	قطع قدرت
power test	ازمون قدرت
cogency	قدرت عقیده
heam yoei vooly	تئوری قدرت
rods	میله قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
authoritarian	قدرت طلب
great power	کشور با قدرت
authoritarians	قدرت طلب
omnipotence	قدرت تام
generator output	قدرت مولد
low power stage	طبقه کم قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
omnipotence	قدرت مطلق
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power switch	کلید قدرت
imperium	قدرت مطلقه
increase of power	افزایش قدرت
input power	قدرت ورودی
horse power	قدرت اسب
high powerd money	پول پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
ionic strength	قدرت یونی
hiding power	قدرت پوشش
rod	میله قدرت
fire power	قدرت تیراندازی
pi accepting	قدرت پی پذیری
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
power cable	کابل قدرت
diagonal power	قدرت قطری
detection range	قدرت اکتشافی
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
power consumption	مصرف قدرت
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
driving power	قدرت محرکه
economic potential	قدرت اقتصادی
fire power	قدرت اتش
magnitude	شدت قدرت
fasces	قدرت مجازات
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
monopoly power	قدرت انحصاری
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
effective power	قدرت موثر
economic power	قدرت اقتصادی
power dissipation	اتلاف قدرت
refractive power	قدرت شکست
on	در اوج قدرت
posses	قدرت قانونی
useful power	قدرت مفید
powers	قدرت نیرو
discourse	قدرت استقلال
discourses	قدرت استقلال
sights	قدرت دید
sight	قدرت دید
superpower	ابر قدرت
superpowers	ابر قدرت
leverage	قدرت نفوذ
purchasing power	قدرت خرید
will-power	قدرت اراده
heavens	قدرت پروردگار
posse	قدرت قانونی
heaven	قدرت پروردگار