| Total search result: 202 (11 milliseconds) | 
			 | 
		
		
			 | 
			 | 
		
		
			| English | 
			Persian | 
		
		
		| panel     | 
		نمایشگر ویدیو و mouse را نگه می دارد   | 
		
	
		
		| panels     | 
		نمایشگر ویدیو و mouse را نگه می دارد   | 
		
	
		| 
 | 
	
	
		| 	
 | 
	
				
				
					| Other Matches | 
				
				
					 | 
				
		
		| scrolls     | 
		که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد   | 
		
	
		
		| scroll     | 
		که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد   | 
		
	
		
		| PLV     | 
		الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند   | 
		
	
		
		| backs     | 
		تابلویی در پشت کامپیوتر که اتصالات را به وسایل جانبی مثل کلید و چاپگر و واحد نمایش تصویر و mouse نگه می دارد   | 
		
	
		
		back       | 
		تابلویی در پشت کامپیوتر که اتصالات را به وسایل جانبی مثل کلید و چاپگر و واحد نمایش تصویر و mouse نگه می دارد   | 
		
	
		
		| quadrature encoding     | 
		سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند   | 
		
	
		
		| microsoft     | 
		واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد   | 
		
	
		
		| scalar     | 
		متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد   | 
		
	
		
		| representatives     | 
		نمایشگر   | 
		
	
		
		| showman     | 
		نمایشگر   | 
		
	
		
		| representative     | 
		نمایشگر   | 
		
	
		
		| showmen     | 
		نمایشگر   | 
		
	
		
		| display terminal     | 
		پایانه نمایشگر   | 
		
	
		
		| display unit     | 
		واحد نمایشگر   | 
		
	
		
		| indicator     | 
		نمایشگر شاخص   | 
		
	
		
		| monitors     | 
		مونیتور نمایشگر   | 
		
	
		
		| monitored     | 
		مونیتور نمایشگر   | 
		
	
		
		| monitor     | 
		مونیتور نمایشگر   | 
		
	
		
		| display tube     | 
		لامپ نمایشگر   | 
		
	
		
		| monochrome monitor     | 
		نمایشگر تک رنگ   | 
		
	
		
		| display console     | 
		پیشانه نمایشگر   | 
		
	
		
		| camcorder     | 
		دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون   | 
		
	
		
		| camcorders     | 
		دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون   | 
		
	
		
		| displays     | 
		نمایشگر صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| display     | 
		نمایشگر صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| visual display unit     | 
		واحد نمایشگر بصری   | 
		
	
		
		sound monitor       | 
		صفحه نمایشگر صدا   | 
		
	
		
		| displayed     | 
		نمایشگر صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| displaying     | 
		نمایشگر صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| mouse     | 
		مقابل حساسیت Mouse   | 
		
	
		
		| mouses     | 
		مقابل حساسیت Mouse   | 
		
	
		
		| Vivo     | 
		قالب حمل ویدیو روی اینترنت   | 
		
	
		
		| cursors     | 
		گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر   | 
		
	
		
		| cursor     | 
		گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر   | 
		
	
		
		| wimp     | 
		POINTERS ,MOUSE ,ICON ,WINDOW   | 
		
	
		
		| wimps     | 
		POINTERS ,MOUSE ,ICON ,WINDOW   | 
		
	
		
		| right     | 
		دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید   | 
		
	
		
		| righting     | 
		دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید   | 
		
	
		
		| righted     | 
		دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید   | 
		
	
		
		| multimedia     | 
		ترکیب صوت و گرافیک و ویدیو و متن در برنامه کاربردی   | 
		
	
		
		| mouses     | 
		فلش کوچک ری صفحه نمایش که با حرکت mouse   | 
		
	
		
		| mouse     | 
		فلش کوچک ری صفحه نمایش که با حرکت mouse   | 
		
	
		
		| horizontal     | 
		تعداد خط وطی در صفحه نمایش ویدیو که در ثانیه تنظیم میشود   | 
		
	
		
		| ntsc     | 
		انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند   | 
		
	
		
		| data line     | 
		خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد   | 
		
	
		
		| mouse     | 
		که از mouse و نه صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند   | 
		
	
		
		| mouses     | 
		که از mouse و نه صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند   | 
		
	
		
		| pattern     | 
		الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند   | 
		
	
		
		| patterns     | 
		الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند   | 
		
	
		
		| pic     | 
		الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیو DVI شرکت Intel   | 
		
	
		
		| paged     | 
		کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد   | 
		
	
		
		| page     | 
		کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد   | 
		
	
		
		| pages     | 
		کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد   | 
		
	
		
		| vdt     | 
		Terminal Display Video ترمینال نمایش ویدئویی پایانه نمایشگر   | 
		
	
		
		| joystick     | 
		وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند   | 
		
	
		
		| joysticks     | 
		وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند   | 
		
	
		
		| clicks     | 
		نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse   | 
		
	
		
		| clicked     | 
		نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse   | 
		
	
		
		| click     | 
		نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse   | 
		
	
		
		| monochrome     | 
		استاندارد آداپتور ویدیو در سیستمهای PC قدیمی که متن را در خط هایی از ستون ها نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| lorenz curve     | 
		منحنی که نمایشگر انحراف توزیع درامداز وضع برابری کامل است   | 
		
	
		
		double       | 
		ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل   | 
		
	
		
		| arrow pointer     | 
		پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید   | 
		
	
		
		| doubled up     | 
		ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل   | 
		
	
		
		| doubled     | 
		ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل   | 
		
	
		
		| left handed mouse     | 
		تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است   | 
		
	
		
		| MCI     | 
		دستوراتی که به هر برنامه امکان کنترل چند رسانهای را میدهد مثل کارت صدا و قطعه ویدیو   | 
		
	
		
		| MDA     | 
		استاندارد آداپتور ویدیو که در سیستمهای PC ابتدایی به کار می رفت و متن را خط وطی از ستون ها نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| heaps     | 
		مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند   | 
		
	
		
		| heaping     | 
		مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند   | 
		
	
		
		| heap     | 
		مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند   | 
		
	
		
		| media     | 
		دستوراتی که به هر برنامه امکان کنترل چند رسانهای می دهند مثل کارت صدا و قطعه ویدیو   | 
		
	
		
		| white book     | 
		ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند   | 
		
	
		
		| playback rate scale factor     | 
		نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد   | 
		
	
		
		| D SUB connector     | 
		ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود   | 
		
	
		
		| Xerox PARC     | 
		مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است   | 
		
	
		
		absolute address       | 
		وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند   | 
		
	
		
		| multibank dynamic random access memory     | 
		حافظه با کارایی بالا که در کارت آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود   | 
		
	
		
		| MDRAM     | 
		حافظه با کارایی بالا که در کارتهای آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود   | 
		
	
		
		| hotspot     | 
		فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند   | 
		
	
		
		| righted     | 
		منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید   | 
		
	
		
		| right     | 
		منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید   | 
		
	
		
		| click     | 
		دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب   | 
		
	
		
		| righting     | 
		منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید   | 
		
	
		
		| mouse     | 
		خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی   | 
		
	
		
		| mouses     | 
		خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی   | 
		
	
		
		| clicked     | 
		دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب   | 
		
	
		
		| clicks     | 
		دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب   | 
		
	
		
		| Media Player     | 
		برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو   | 
		
	
		
		| DIA/DCA     | 
		روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن و ویدیو روی شبکه . بخشی از استاندارهای IBM SNA   | 
		
	
		
		| multimedia     | 
		محصول ماکروسافت که امکان تولید برنامههای کاربردی چند رسانهای با استفاده از کتابخانه توابع برای کنترل گردش ویدیو   | 
		
	
		
		| pre imaging     | 
		تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش   | 
		
	
		
		| . The car is gathering momentum.     | 
		اتوموبیل دارد دور بر می دارد   | 
		
	
		
		| finder     | 
		واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse   | 
		
	
		
		| light     | 
		امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.   | 
		
	
		
		| lightest     | 
		امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.   | 
		
	
		
		| lighted     | 
		امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.   | 
		
	
		
		| routing     | 
		صفحه ویدیو متنی که مسیر سایر صفحه ها را شرح میدهد   | 
		
	
		
		| mouses     | 
		برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد   | 
		
	
		
		| mouse     | 
		برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد   | 
		
	
		
		| desktop     | 
		ترکیب نرم افزار خالص و سخت افزار اضافی که به کاربر امکان ویرایش ویدیو روی PC میدهد   | 
		
	
		
		| apple desktop bus     | 
		باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند   | 
		
	
		
		| mechanical mouse     | 
		mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند   | 
		
	
		
		| ip     | 
		واحد نمایش مخصوص که به کار بردن امکان میدهد صفحات ویدیو متن ویرایش کنند پیش از ارسال آنها به پایگاه داده اصلی   | 
		
	
		
		| mouse     | 
		نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید   | 
		
	
		
		| mouses     | 
		نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید   | 
		
	
		
		| random access     | 
		قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند   | 
		
	
		
		| hottest     | 
		کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد   | 
		
	
		
		| button     | 
		شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد   | 
		
	
		
		| buttoned     | 
		شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد   | 
		
	
		
		| hotter     | 
		کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد   | 
		
	
		
		hot       | 
		کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد   | 
		
	
		
		| buttoning     | 
		شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد   | 
		
	
		
		| Ultimedia     | 
		موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند   | 
		
	
		
		| Walls have ears <idiom>     | 
		دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]   | 
		
	
		
		| labor theory of value     | 
		براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد   | 
		
	
		
		| saturated colour     | 
		که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند   | 
		
	
		
		| graphics     | 
		ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند   | 
		
	
		
		zero insertion force socket       | 
		[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]   | 
		
	
		
		| drags     | 
		حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه   | 
		
	
		
		| dragged     | 
		حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه   | 
		
	
		
		| drag     | 
		حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه   | 
		
	
		
		| enclave economices     | 
		اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند   | 
		
	
		
		| walls here ears     | 
		دیوار موش دارد موش گوش دارد   | 
		
	
		
		chain       | 
		دارد.   | 
		
	
		
		| chains     | 
		دارد.   | 
		
	
		
		| he is ill with fever     | 
		تب دارد   | 
		
	
		
		| has     | 
		دارد   | 
		
	
		
		| he has worms     | 
		دارد   | 
		
	
		
		| hast     | 
		او دارد   | 
		
	
		
		| he has a rage for money     | 
		دارد   | 
		
	
		
		| there is a time for everything     | 
		دارد   | 
		
	
		
		| are there any remarks?     | 
		دارد   | 
		
	
		
		| heavy fighting is in progress     | 
		دارد   | 
		
	
		
		| it is usual with him     | 
		عادت دارد   | 
		
	
		
		| he speaks to the purpose     | 
		قصدی دارد   | 
		
	
		
		| he tops .0 metres     | 
		یک مترونیم قد دارد   | 
		
	
		
		| he has an axe to grind     | 
		غرض دارد   | 
		
	
		
		| he has an a. to grind     | 
		مقصود دارد   | 
		
	
		
		| Buttonhole     | 
		کتی که در دو طرف دکمه دارد   | 
		
	
		
		| Windows GDI     | 
		بیتی دارد   | 
		
	
		
		| the reason is manifold     | 
		چنددلیل دارد   | 
		
	
		
		| not a patch on     | 
		چه دخلی دارد   | 
		
	
		
		| walls have ears     | 
		گوش دارد   | 
		
	
		
		| there is a rumour that     | 
		شهرت دارد که   | 
		
	
		
		| it has sides     | 
		سه پهلو دارد   | 
		
	
		
		| There is a knack in it .       | 
		یک فنی دارد    | 
		
	
		
		| he is fifty     | 
		تمام دارد   | 
		
	
		
		| he is 0 years old     | 
		او ده سال دارد   | 
		
	
		
		| our library is well stocked     | 
		خوبی دارد   | 
		
	
		
		| leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,     | 
		بزرگ دارد   | 
		
	
		
		| it depends [on]     | 
		بستگی دارد [به]   | 
		
	
		
		| But one leg to the fowl. <proverb>     | 
		مرغ یک پا دارد .   | 
		
	
		
		| I owe him a dept of gratitude.     | 
		حق بگردنم دارد   | 
		
	
		
		| the reason is two fold     | 
		دودلیل دارد   | 
		
	
		
		| viruses     | 
		وجود دارد   | 
		
	
		
		| virus     | 
		وجود دارد   | 
		
	
		
		| the probability is     | 
		احتمال دارد   | 
		
	
		
		figure on <idiom>       | 
		بستگی دارد به   | 
		
	
		
		| what matter?     | 
		چه اهمیت دارد   | 
		
	
		
		| what the odds     | 
		چه اهمیت دارد   | 
		
	
		
		| what hurt is there in that     | 
		چه زیانی دارد   | 
		
	
		
		| he has a maggot in his head     | 
		وسواس دارد   | 
		
	
		
		| There is something wrong with the ...     | 
		 ... عیب دارد.   | 
		
	
		
		| god is     | 
		خداوجود دارد   | 
		
	
		
		| it is sufficiently stamped     | 
		کسرتمبر دارد   | 
		
	
		
		| He has a day off.     | 
		او مرخصی دارد.   | 
		
	
		
		| multungulate     | 
		که بیش از دو سم دارد   | 
		
	
		
		| he has a spite against me     | 
		بامن لج دارد   | 
		
	
		
		| She has a lovely ( nice ) voice.      | 
		صدای قشنگه دارد    | 
		
	
		
		| She has a subtle charm.     | 
		جذابیت ظریفی دارد   | 
		
	
		
		| He is distantly related to us .     | 
		نسبت دوری با ما دارد   | 
		
	
		
		| there removred revolution     | 
		شورشی که شهرت دارد   | 
		
	
		
		| He writes well .  he wields a formidable pen .       | 
		قلم خوبی دارد    | 
		
	
		
		| She has engaging manners .     | 
		رفتار گیرایی دارد   | 
		
	
		
		| She has a delightfully mellow voice .      | 
		صدای گرمی دارد   | 
		
	
		
		| To bring pressure to bear .  To exert pressure .       | 
		فشار خون دارد    | 
		
	
		
		| the switch is on     | 
		برق جریان دارد   | 
		
	
		
		He is against [opposed to] me .       | 
		با من ضد است. [ضدیت دارد]   | 
		
	
		
		| the work is in full swing     | 
		کاربخوبی جریان دارد   | 
		
	
		
		| She has a soft voice     | 
		صدای نرمی دارد   | 
		
	
		
		| the party is led by him     | 
		او بر ان حزب ریاست دارد   | 
		
	
		
		| well and good     | 
		باشد چه ضرر دارد   | 
		
	
		
		| what is that to you     | 
		به شما جه دخلی دارد   | 
		
	
		
		| rubrician     | 
		کتاب نماز دارد   | 
		
	
		
		| battery     | 
		که یک باتری پشتیبان دارد   | 
		
	
		
		| likelihood     | 
		احتمال کلی دارد   | 
		
	
		
		| Does it matter if I dont come ?     | 
		اشکالی دارد اگرنیایم ؟   | 
		
	
		
		| lengths     | 
		خط با طول جر حرف دارد   | 
		
	
		
		| length     | 
		خط با طول جر حرف دارد   | 
		
	
		
		| what is wrong with that?     | 
		مگراین چه عیبی دارد   | 
		
	
		
		| bass     | 
		کسی که صدای بم دارد   | 
		
	
		
		| basses     | 
		کسی که صدای بم دارد   | 
		
	
		
		| the cat has nine lives     | 
		سگ هفت جان دارد   | 
		
	
		
		| that word is obsolescent     | 
		ان واژه کم کم دارد مهجور   | 
		
	
		
		| that bridge has openings     | 
		ان پل سه چشمه یا دهانه دارد   | 
		
	
		
		| batteries     | 
		که یک باتری پشتیبان دارد   | 
		
	
		
		| The kettel is boiling.     | 
		قوری دارد می جوشد   | 
		
	
		
		| He takes my advice. He listens to me.     | 
		از من حرف شنوایی دارد   | 
		
	
		
		| She has a lovely (nice) voice.     | 
		صدای قشنگه دارد   |