English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (4 milliseconds)
English Persian
scenic نمایشی
dramatic نمایشی
dramatically نمایشی
showdown نمایشی
showdowns نمایشی
flashier نمایشی
flashiest نمایشی
flashy نمایشی
epideictic نمایشی
exhibitive نمایشی
expository نمایشی
Other Matches
display architecture معماری نمایشی
expositive نمایشی نمایشگاهی
representative arts فنون نمایشی
demonstration effect اثر نمایشی
ideogramic نمایشی تجسمی
ideogrammic نمایشی تجسمی
hot dogging عملیات نمایشی
false arch قوس نمایشی
performing arts هنرهای نمایشی
stagy نمایشی صحنهای
demo نمونه نمایشی
figure skating یخ بازی نمایشی
traverses حرکت نمایشی اسب
traversed حرکت نمایشی اسب
the drama تصنیف داستانهای نمایشی
showboat نمایشی بازی کردن
display menu فهرست انتخاب نمایشی
mock up نمونه نمایشی کالا
traversing حرکت نمایشی اسب
traverse حرکت نمایشی اسب
performing وابسته به هنرهای نمایشی
academic assault شمشیر بازی نمایشی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
demonstrability نمایشی نمایش دادنی
exhibition game بازی نمایشی به نفع خیریه
problem plav نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
international demonstration effect اثر نمایشی بین المللی
to put over a play موافق بدادن نمایشی شدن
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
dramaturge نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
varieties نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
variety نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
colours صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
mosaic حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
It was an enjoyable performance, if less than ideal. این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
colour صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colours صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
multiviewports صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
flat صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flattest صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
presentation graphics گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
monitored صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitor صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitors صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
analogue صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com