English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
English Persian
stagy نمایشی صحنهای
Other Matches
scenic صحنهای
flashiest نمایشی
dramatic نمایشی
dramatically نمایشی
showdown نمایشی
expository نمایشی
showdowns نمایشی
exhibitive نمایشی
epideictic نمایشی
flashy نمایشی
flashier نمایشی
scenic نمایشی
display architecture معماری نمایشی
ideogrammic نمایشی تجسمی
demonstration effect اثر نمایشی
expositive نمایشی نمایشگاهی
representative arts فنون نمایشی
false arch قوس نمایشی
performing arts هنرهای نمایشی
ideogramic نمایشی تجسمی
hot dogging عملیات نمایشی
demo نمونه نمایشی
figure skating یخ بازی نمایشی
mock up نمونه نمایشی کالا
showboat نمایشی بازی کردن
performing وابسته به هنرهای نمایشی
traversing حرکت نمایشی اسب
the drama تصنیف داستانهای نمایشی
traverse حرکت نمایشی اسب
display menu فهرست انتخاب نمایشی
academic assault شمشیر بازی نمایشی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
demonstrability نمایشی نمایش دادنی
traverses حرکت نمایشی اسب
traversed حرکت نمایشی اسب
problem plav نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
international demonstration effect اثر نمایشی بین المللی
to put over a play موافق بدادن نمایشی شدن
exhibition game بازی نمایشی به نفع خیریه
dramaturge نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
variety نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
varieties نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
colours صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
mosaic حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
colours صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
It was an enjoyable performance, if less than ideal. این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
multiviewports صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
flattest صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flat صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
presentation graphics گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
monitored صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitor صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitors صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
analogue صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com