| Total search result: 305 (34 milliseconds) | 
			 | 
		
		
			 | 
			 | 
		
		
			| English | 
			Persian | 
		
		
		| depict     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| depicted     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| depicting     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| depicts     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| indicate     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| indicated     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| indicates     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| display     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| displayed     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| displaying     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| displays     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| demonstrate     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| demonstrated     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| demonstrates     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| demonstrating     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| represent     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| represented     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| represents     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| exhibit     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| exhibited     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| exhibiting     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| exhibits     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| showdown     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| showdowns     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| depicture     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		
		| to show off     | 
		نمایش دادن   | 
		
	
		| 
 | 
	
	
		| 	
 | 
	
					
					
						| Search result with all words | 
					
					
						 | 
					
		
		| dump     | 
		نشان دادن متن یا گرافیک روی صفحه نمایش بر روی چاپگر   | 
		
	
		
		| list     | 
		چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص   | 
		
	
		
		| prompt     | 
		پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است   | 
		
	
		
		| prompted     | 
		پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است   | 
		
	
		
		| prompts     | 
		پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است   | 
		
	
		
		| realised     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realises     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realising     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		realize       | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realized     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realizes     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realizing     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		centering       | 
		عمل قرار دادن متن در مرکز صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| centered     | 
		قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| centers     | 
		قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| centre     | 
		قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| centred     | 
		قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| execute     | 
		نواختن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| executed     | 
		نواختن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| executes     | 
		نواختن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| executing     | 
		نواختن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| auto     | 
		توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن   | 
		
	
		
		| autos     | 
		توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن   | 
		
	
		
		| alert     | 
		تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر   | 
		
	
		
		| alerted     | 
		تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر   | 
		
	
		
		| alerts     | 
		تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر   | 
		
	
		
		| perform     | 
		بازی کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| performed     | 
		بازی کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| performs     | 
		بازی کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| enact     | 
		تصویب کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| enacted     | 
		تصویب کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| enacting     | 
		تصویب کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| enacts     | 
		تصویب کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| showcase     | 
		درویترین نمایش دادن   | 
		
	
		
		| showcased     | 
		درویترین نمایش دادن   | 
		
	
		
		| showcases     | 
		درویترین نمایش دادن   | 
		
	
		
		| showcasing     | 
		درویترین نمایش دادن   | 
		
	
		
		| expose     | 
		درمعرض گذاشتن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| exposes     | 
		درمعرض گذاشتن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| exposing     | 
		درمعرض گذاشتن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| interactive     | 
		سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است   | 
		
	
		
		| pan     | 
		حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-   | 
		
	
		
		| pan-     | 
		حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-   | 
		
	
		
		| pans     | 
		حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-   | 
		
	
		
		act       | 
		بازی کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| acted     | 
		بازی کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		format       | 
		روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ   | 
		
	
		
		format       | 
		تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون   | 
		
	
		
		| formats     | 
		روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ   | 
		
	
		
		| formats     | 
		تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون   | 
		
	
		
		| guy     | 
		باتمثال نمایش دادن   | 
		
	
		
		| guys     | 
		باتمثال نمایش دادن   | 
		
	
		
		| repertoire     | 
		فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن   | 
		
	
		
		| scroll     | 
		حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان   | 
		
	
		
		| scrolls     | 
		حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان   | 
		
	
		
		| screen     | 
		روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن   | 
		
	
		
		| screened     | 
		روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن   | 
		
	
		
		| screening, screenings     | 
		روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن   | 
		
	
		
		| screens     | 
		روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن   | 
		
	
		
		| bubble help     | 
		خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید   | 
		
	
		
		| center     | 
		قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| cls     | 
		در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ   | 
		
	
		
		| coact     | 
		باهم نمایش دادن   | 
		
	
		
		| cursor tracking     | 
		حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| ebcdic     | 
		کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود   | 
		
	
		
		| garble     | 
		بد نمایش دادن   | 
		
	
		
		| microsoft     | 
		واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد   | 
		
	
		
		| miscolour     | 
		بد نمایش دادن   | 
		
	
		
		| realizing the palette     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| showboating     | 
		نمایش دادن مهارت   | 
		
	
		
		| to license a play     | 
		اجازه نمایش داستانی را دادن   | 
		
	
		
		| to make a p of one's learing     | 
		دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن   | 
		
	
		
		| to place in a good light     | 
		خوب نمایش دادن   | 
		
	
		
		| to put forth     | 
		بلند کردن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| to put on the stage     | 
		بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن   | 
		
	
		
		| to represent a play     | 
		داستانی را نمایش دادن   | 
		
	
		
		| to picture     | 
		شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]   | 
		
	
		
		| to portray somebody [something]     | 
		نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]   | 
		
	
		
		| to depict somebody or something [as something]     | 
		کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]   | 
		
	
				
				
					| Other Matches | 
				
				
					 | 
				
		
		| text     | 
		حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند   | 
		
	
		
		| texts     | 
		حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند   | 
		
	
		
		| analog     | 
		صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| focused     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focussed     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focusses     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focussing     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focuses     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focus     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| colour     | 
		شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| colours     | 
		شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| NDR     | 
		سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| scanned     | 
		درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند   | 
		
	
		
		| scan     | 
		درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند   | 
		
	
		
		| scans     | 
		درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند   | 
		
	
		
		| screenful     | 
		فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| monitor     | 
		واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک   | 
		
	
		
		| monitors     | 
		واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک   | 
		
	
		
		image       | 
		[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]   | 
		
	
		
		| monitored     | 
		واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک   | 
		
	
		
		images       | 
		ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند   | 
		
	
		
		| paged     | 
		حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| menus     | 
		مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| menu     | 
		مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| page     | 
		حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| name part     | 
		بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند   | 
		
	
		
		| intermezzo     | 
		حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی   | 
		
	
		
		| graphic     | 
		صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد   | 
		
	
		
		| pages     | 
		حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| marching display     | 
		وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است   | 
		
	
		
		| texts     | 
		فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد   | 
		
	
		
		| dress rehearsal     | 
		اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند   | 
		
	
		
		| screen     | 
		محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| dress rehearsals     | 
		اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند   | 
		
	
		
		| roll scroll     | 
		متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود   | 
		
	
		
		| animation     | 
		ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| screens     | 
		محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| screened     | 
		محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| pop down menu     | 
		منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب   | 
		
	
		
		| preview     | 
		نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد   | 
		
	
		
		| previews     | 
		نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد   | 
		
	
		
		| animations     | 
		ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| window     | 
		فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند   | 
		
	
		
		| text     | 
		فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد   | 
		
	
		
		| screening, screenings     | 
		محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| edit     | 
		فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند   | 
		
	
		
		| edited     | 
		فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند   | 
		
	
		
		| wetzel     | 
		عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد   | 
		
	
		
		| dotting     | 
		آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| non destructive cursor     | 
		نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند   | 
		
	
		
		| resolution     | 
		تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند   | 
		
	
		
		| resolutions     | 
		تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند   | 
		
	
		
		| dot     | 
		آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| ansi     | 
		که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند   | 
		
	
		
		| animation     | 
		این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید   | 
		
	
		
		| animations     | 
		این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید   | 
		
	
		
		| areas     | 
		ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند   | 
		
	
		
		| area     | 
		ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند   | 
		
	
		
		| composition and make up terminal     | 
		صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد   | 
		
	
		
		| enhancing     | 
		صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| enhance     | 
		صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| enhances     | 
		صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد   | 
		
	
		
		mat       | 
		مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| mats     | 
		مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| splash screen     | 
		صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| enhanced     | 
		صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| graphics     | 
		تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات   | 
		
	
		
		| high resolution bit mapped display     | 
		تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| snows     | 
		واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود   | 
		
	
		
		| screen     | 
		وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT   | 
		
	
		
		| snowing     | 
		واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود   | 
		
	
		
		| snowed     | 
		واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود   | 
		
	
		
		| screened     | 
		وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT   | 
		
	
		
		| screens     | 
		وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT   | 
		
	
		
		| screening, screenings     | 
		وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT   | 
		
	
		
		snow       | 
		واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود   | 
		
	
		
		| resolution     | 
		تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| resolutions     | 
		تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| alphanumeric     | 
		وسیله نمایش که حروف و اعداد را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| data scope     | 
		یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| enhance     | 
		در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| enhanced     | 
		در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| enhances     | 
		در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| enhancing     | 
		در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| divertissement     | 
		بالت یا نمایش بین پردههای نمایش   | 
		
	
		
		| antialiasing     | 
		تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود   | 
		
	
		
		| formats     | 
		استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند   | 
		
	
		
		format       | 
		استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند   | 
		
	
		
		| menu     | 
		لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند   | 
		
	
		
		| menus     | 
		لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند   | 
		
	
		
		| graphics     | 
		شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود   | 
		
	
		
		| pincushion distortion     | 
		خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند   | 
		
	
		
		| persistence     | 
		مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| graphics     | 
		پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| blackest     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| blacked     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| blacks     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| blacker     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| size     | 
		1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ   | 
		
	
		
		| sizes     | 
		1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ   | 
		
	
		
		| phosphor     | 
		صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند   | 
		
	
		
		| black     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| rulers     | 
		میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود   | 
		
	
		
		| real time     | 
		با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد   | 
		
	
		
		| ruler     | 
		میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود   | 
		
	
		
		| analogue     | 
		صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| analogues     | 
		صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| full     | 
		صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| non destructive cursor     | 
		صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند   | 
		
	
		
		| fullest     | 
		صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| terminals     | 
		وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.   | 
		
	
		
		| terminal     | 
		وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.   | 
		
	
		
		| paged     | 
		نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود   | 
		
	
		
		| pages     | 
		نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود   | 
		
	
		
		| page     | 
		نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود   | 
		
	
		
		| ansi     | 
		برنامه مستقیم نرم افزاری کوچک که کدهای کنترلی صفحه نمایش ANSI را تفسیر میکند و صفحه نمایش را کاملا کنترل میکند   | 
		
	
		
		| non interlaced     | 
		سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد   | 
		
	
		
		| visual display terminal     | 
		ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند   | 
		
	
		
		| off screen image     | 
		تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود   | 
		
	
		
		| visual display unit     | 
		ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند   | 
		
	
		
		| cascading windows     | 
		چندین پنجره که روی هم نمایش داده می شوند به طوری که فقط عنوان پنجره رویی نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| windowing     | 
		1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره   | 
		
	
		
		| reducing     | 
		تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن   | 
		
	
		
		| reduces     | 
		تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن   | 
		
	
		
		| reduce     | 
		تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن   | 
		
	
		
		| rows     | 
		1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند   | 
		
	
		
		| rowed     | 
		1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند   | 
		
	
		
		row       | 
		1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند   | 
		
	
		
		| bipolar     | 
		روش ارسال که از سطح ولتاژهای متفاوت مثبت و منفی برای نمایش دودویی استفاده میکند و صفر دودویی در سطح صفر نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| window     | 
		تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری   | 
		
	
		
		| solid     | 
		رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود   | 
		
	
		
		| solids     | 
		رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود   | 
		
	
		
		| showboat     | 
		قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق   | 
		
	
		
		| electronic     | 
		1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده   | 
		
	
		
		| raster     | 
		سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط   | 
		
	
		
		| paper white monitor     | 
		صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه   | 
		
	
		
		| consent     | 
		اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود   | 
		
	
		
		| consenting     | 
		اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود   | 
		
	
		
		| consented     | 
		اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود   | 
		
	
		
		| consents     | 
		اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود   | 
		
	
		
		| ferry     | 
		گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن   | 
		
	
		
		| ferries     | 
		گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن   | 
		
	
		
		| ferried     | 
		گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن   | 
		
	
		
		| ferrying     | 
		گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن   | 
		
	
		
		| example is better than precept     | 
		نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است   | 
		
	
		
		| to sue for damages     | 
		عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن   | 
		
	
		
		| to put any one up to something     | 
		کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن   | 
		
	
		
		| defined     | 
		1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی   | 
		
	
		
		| defining     | 
		1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی   | 
		
	
		
		| defines     | 
		1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی   | 
		
	
		
		| define     | 
		1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی   | 
		
	
		
		| televises     | 
		درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن   | 
		
	
		
		| conducting     | 
		هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار   | 
		
	
		
		| televise     | 
		درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن   | 
		
	
		
		| conducts     | 
		هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار   | 
		
	
		
		| televising     | 
		درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن   | 
		
	
		
		| expand     | 
		توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی   | 
		
	
		
		| conducted     | 
		هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار   | 
		
	
		
		| expanding     | 
		توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی   | 
		
	
		
		| shifts     | 
		انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها   | 
		
	
		
		| expands     | 
		توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی   | 
		
	
		
		| shift     | 
		انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها   | 
		
	
		
		| shifted     | 
		انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها   | 
		
	
		
		| formation     | 
		سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی   | 
		
	
		
		| conduct     | 
		هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار   | 
		
	
		
		| televised     | 
		درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن   | 
		
	
		
		| views     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| viewing     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| viewed     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| view     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| staging     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| showing     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| showings     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| presentation     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| presentations     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| depictions     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| depiction     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| portrayals     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| exhibitions     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| displaying     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| exhibition     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| exposures     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| exposure     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| portrayal     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| spectacle     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| parades     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| representations     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| drama     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| dramas     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| paraded     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| demonstration     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| displays     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| ostentation     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| amusement     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| display     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| spectacles     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| parading     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| presentment     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| displayed     | 
		نمایش   | 
		
	
		
		| amusements     | 
		نمایش   |