English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
showboating نمایش دادن مهارت
Other Matches
format تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
formats تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
scroll حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scrolls حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
to put on the stage بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
triple threat بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
ship handling مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
qualification card کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
exhibiting نمایش دادن
depicted نمایش دادن
exhibit نمایش دادن
depict نمایش دادن
demonstrate نمایش دادن
depicting نمایش دادن
depicts نمایش دادن
exhibited نمایش دادن
depicture نمایش دادن
indicates نمایش دادن
exhibits نمایش دادن
indicated نمایش دادن
display نمایش دادن
miscolour بد نمایش دادن
indicate نمایش دادن
showdowns نمایش دادن
showdown نمایش دادن
demonstrated نمایش دادن
to show off نمایش دادن
represents نمایش دادن
represented نمایش دادن
displaying نمایش دادن
represent نمایش دادن
demonstrating نمایش دادن
demonstrates نمایش دادن
displays نمایش دادن
garble بد نمایش دادن
displayed نمایش دادن
analog صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
texts حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
text حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
executing نواختن نمایش دادن
guy باتمثال نمایش دادن
execute نواختن نمایش دادن
executed نواختن نمایش دادن
executes نواختن نمایش دادن
to place in a good light خوب نمایش دادن
coact باهم نمایش دادن
to represent a play داستانی را نمایش دادن
guys باتمثال نمایش دادن
showcasing درویترین نمایش دادن
showcases درویترین نمایش دادن
showcase درویترین نمایش دادن
showcased درویترین نمایش دادن
exposes درمعرض گذاشتن نمایش دادن
expose درمعرض گذاشتن نمایش دادن
performs بازی کردن نمایش دادن
to put forth بلند کردن نمایش دادن
performed بازی کردن نمایش دادن
perform بازی کردن نمایش دادن
acted بازی کردن نمایش دادن
act بازی کردن نمایش دادن
enacting تصویب کردن نمایش دادن
enacts تصویب کردن نمایش دادن
enact تصویب کردن نمایش دادن
to license a play اجازه نمایش داستانی را دادن
enacted تصویب کردن نمایش دادن
exposing درمعرض گذاشتن نمایش دادن
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
focusses تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
colour شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
screened روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screening, screenings روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
repertoire فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
list چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
screen روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screens روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
centered قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
cursor tracking حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
centred قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centers قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centering عمل قرار دادن متن در مرکز صفحه نمایش
center قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
to make a p of one's learing دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
centre قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
NDR سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
alerts تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
bubble help خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
interactive سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
autos توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
pan- حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
dump نشان دادن متن یا گرافیک روی صفحه نمایش بر روی چاپگر
scanned درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
monitors واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
image [ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
monitor واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
images ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
monitored واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
screenful فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش
graphic صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد
page حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
paged حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
intermezzo حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
menus مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
pages حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
menu مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
name part بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
pop down menu منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
animation ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
marching display وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
dress rehearsal اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
previews نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
dress rehearsals اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
animations ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
edited فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
preview نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
edit فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
screened محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
screens محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
texts فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
text فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
ebcdic کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
non destructive cursor نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند
resolution تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
wetzel عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
dotting آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش
ansi که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند
dot آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش
animations این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
resolutions تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
animation این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
areas ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
mat مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
graphics تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
high resolution bit mapped display تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
composition and make up terminal صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد
mats مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
enhanced صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
enhancing صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhance صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhances صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
snows واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snow واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screened وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screens وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screening, screenings وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
snowed واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snowing واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
alphanumeric وسیله نمایش که حروف و اعداد را نمایش میدهد
resolutions تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش
resolution تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
prompted پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
data scope یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
enhances در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhancing در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhanced در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhance در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
divertissement بالت یا نمایش بین پردههای نمایش
antialiasing تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود
format استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
graphics شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
menu لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menus لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
dextrously به مهارت
skill مهارت
credential مهارت
qualification مهارت
expertise مهارت
competence مهارت
adeptness مهارت
masterkiness مهارت
execute مهارت
skill مهارت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com