Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
blazonry |
نمایش و جلوه هنری پرشکوه |
|
|
Other Matches |
|
parade |
نمایش با شکوه جلوه |
parading |
نمایش با شکوه جلوه |
parades |
نمایش با شکوه جلوه |
paraded |
نمایش با شکوه جلوه |
dramatics |
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش |
splendiferous |
پرشکوه |
pompous |
پرشکوه |
flower design |
طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.] |
analog |
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد |
text |
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند |
texts |
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند |
fine art |
آثار هنری نمایشگاه آثار هنری |
focused |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focuses |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focussed |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focusses |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focussing |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focus |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
colours |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
colour |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
NDR |
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد |
henry |
هنری |
artistical |
هنری |
artlessness |
بی هنری |
chujjah |
به سبک هنری |
henry the f. |
هنری یکم |
chiyjah |
معماری هنری |
chujjah |
معماری هنری |
connoisseur |
منتقد هنری |
works of art |
کار هنری |
work of art |
کار هنری |
henry the f. |
هنری اول |
artist's workshop studio |
کارگاه هنری |
atheneum |
مدرسهء هنری |
artistic aptitude |
استعداد هنری |
athenaeum |
مدرسهء هنری |
atelier |
کارگاه هنری |
work |
اثارادبی یا هنری |
worked |
اثارادبی یا هنری |
millihenry |
میلی هنری |
inartistic |
غیر هنری |
compositions |
ترکیب هنری |
mh |
میلی هنری |
studio |
کارگاه هنری |
artistic sense |
ذوق هنری |
objets d'art |
چیز هنری |
chiyjah |
به سبک هنری |
studios |
کارگاه هنری |
objet d'art |
چیز هنری |
mongram |
امضای هنری |
composition |
ترکیب هنری |
scan |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scanned |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scans |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
images |
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند |
image |
[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.] |
screenful |
فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
monitors |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
monitor |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
monitored |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
page |
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
intermezzo |
حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی |
menus |
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش |
graphic |
صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد |
menu |
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش |
paged |
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
pages |
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
name part |
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند |
composition |
سرایش قطعه هنری |
ballet |
رقص ورزشی و هنری |
fine art |
هر مهارت هنری وفریف |
ballets |
رقص ورزشی و هنری |
masterstroke |
نازک کاری هنری |
romanticism |
مکتب هنری رومانتیک |
chefs-d'oeuvre |
شاهکار ادبی یا هنری |
prolusion |
اثر هنری مقدماتی |
artistically |
بطور هنرمندانه یا هنری |
chef-d'oeuvre |
شاهکار ادبی یا هنری |
compositions |
سرایش قطعه هنری |
masterstrokes |
نازک کاری هنری |
chef d'oeuvre |
شاهکار ادبی یا هنری |
piracy |
دزدی هنری یاادبی |
Art Nouveau |
مکتب هنری آرنوو |
idealism |
سبک هنری خیالی |
texts |
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد |
marching display |
وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است |
pop down menu |
منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب |
dress rehearsal |
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند |
screens |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
window |
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند |
screened |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
animations |
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش |
screen |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
dress rehearsals |
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند |
animation |
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش |
text |
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد |
edited |
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند |
preview |
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد |
previews |
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد |
screening, screenings |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
edit |
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند |
roll scroll |
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود |
animation |
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید |
dot |
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش |
resolution |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
animations |
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید |
formats |
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون |
dotting |
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش |
non destructive cursor |
نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند |
resolutions |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
ansi |
که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند |
format |
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون |
wetzel |
عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد |
area |
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند |
areas |
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند |
mat |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
composition and make up terminal |
صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد |
enhances |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
graphics |
تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات |
enhancing |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
mats |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
splash screen |
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود |
high resolution bit mapped display |
تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش |
enhance |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
enhanced |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
meier art judgement test |
ازمون قضاوت هنری مایر |
inartistic |
فاقد اصول هنری بی هنر |
cubistic |
وابسته به مکتب هنری کوبیسم |
tp perfect oneself in an art |
در هنری سرامد یا کامل شدن |
potboiler |
هنرمند یا کار هنری مبتذل |
epigone |
مقلد اثار ادبی و هنری |
gallery |
نقب اصلی نمایشگاه هنری |
galleries |
نقب اصلی نمایشگاه هنری |
bric-a-brac |
[اشیا عتیقه و هنری کوچک] |
cubist |
وابسته به مکتب هنری کوبیسم |
magnum opus |
مهمترین اثر ادبی یا هنری |
screens |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
snowed |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
screening, screenings |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
snows |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
snow |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
snowing |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
screen |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
screened |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
alphanumeric |
وسیله نمایش که حروف و اعداد را نمایش میدهد |
resolutions |
تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش |
resolution |
تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش |
showing |
جلوه |
resplendent |
پر جلوه |
smarted |
جلوه گر |
showings |
جلوه |
smarter |
جلوه گر |
smartest |
جلوه گر |
expression |
جلوه |
meretriciousness |
جلوه |
shows |
جلوه |
showed |
جلوه |
show |
جلوه |
smarts |
جلوه گر |
smarting |
جلوه گر |
smart |
جلوه گر |
expressions |
جلوه |
manifestation |
جلوه |
glitziest |
پر جلوه |
flourishes |
جلوه |
manifestations |
جلوه |
seeming |
جلوه |
flaunted |
جلوه |
gaily |
پر جلوه |
flaunt |
جلوه |
sights |
جلوه |
glitzier |
پر جلوه |
bravery |
جلوه |
flourished |
جلوه |
glitzy |
پر جلوه |
showy |
پر جلوه |
sight |
جلوه |
lustrous |
پر جلوه |
flaunting |
جلوه |
gorgeous |
با جلوه |
flourish |
جلوه |
flaunts |
جلوه |
vandalize |
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن |
virtuosi |
خوش قریحه دارای ذوق هنری |
vandalising |
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن |
vandalises |
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن |
vandalised |
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن |
schmalz |
موسیقی یااثر هنری خیال انگیزورویایی |
vandalizes |
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن |
vandalizing |
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن |
virtuosos |
خوش قریحه دارای ذوق هنری |
postimpressionism |
سبک هنری تجسم عین منافر |
virtuoso |
خوش قریحه دارای ذوق هنری |
vandalized |
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن |
plagiary |
سارق اثار ادبی و هنری دیگران |
Impressionism |
سبک هنری امپرسیونیسم یاتئوری هیوم |
cognoscente |
متخصص در اثار هنری عتیقه شناس |
scrolls |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
scroll |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
data scope |
یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد |