Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
sheriff
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
Other Matches
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
election supervisor council
انجمن نظارت بر انتخابات
election supervisory council
انجمن نظارت بر انتخابات
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
residents
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
residency
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
embassy
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
officially represented
دارای نماینده رسمی
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
parlementaire
نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
Roman law
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
articles of war
قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
twelve tables
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
botany
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
notification
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
election
انتخابات
elections
انتخابات
law of election
قانون انتخابات
enfranchize
حق رای در انتخابات
Rigged elections ?
انتخابات فرمایشی
Rigged elections .
انتخابات قلابی
ballot rigging
تقلبدر انتخابات
by election
انتخابات فرعی
proportional representation
انتخابات نسبی
pollster
نافر انتخابات
general election
انتخابات عمومی
pollsters
نافر انتخابات
general elections
انتخابات عمومی
bye election
انتخابات فرعی
returning officers
سرپرست انتخابات برزن
by-elections
انتخابات میان دورهای
by-election
انتخابات میان دورهای
election of the committee
انتخابات هیات رئیسه
returning officer
سرپرست انتخابات برزن
genral election
انتخابات عمومی برای مجلس
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
disfranchisement
محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
canvasser
پروپاکاندچی انتخابات و غیره رای جمع کن
campaigner
سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigners
سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
مامور رسمی مقام رسمی
officious
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
monitoring
نظارت
stewardship
نظارت
governance
نظارت
proctorship
نظارت
controlling
نظارت
helms
نظارت
control
نظارت
surveillance
نظارت
controls
نظارت
controlment
نظارت
supervision
نظارت
superintendence
نظارت
inspection
نظارت
helm
نظارت
controllership
نظارت
superintendency
نظارت
presidency
نظارت
intendancy
نظارت
occupation franchise
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
put-up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
superintend
نظارت کردن بر
inspectors
نظارت کننده
stewardship
نظارت خرج
inspection clause
بند نظارت
inspection clause
ماده نظارت
monitor
نظارت کردن
supervision
نظارت کردن
invigilation
نظارت درامتحانات
monetary control
نظارت پولی
inspector
نظارت کننده
superintended
نظارت کردن بر
monitored
نظارت کردن
superintending
نظارت کردن بر
superintends
نظارت کردن بر
uncontrollable
غیرقابل نظارت
monitors
نظارت کردن
directs
نظارت کردن
uncontrollably
غیرقابل نظارت
directed
نظارت کردن
direct
نظارت کردن
inspection certificate
گواهی نظارت
closed-circuit camera
دوربین نظارت
close supervision
نظارت نزدیک
controllable
قابل نظارت
government control
نظارت دولتی
bailiwick
مباشرت نظارت
administer
نظارت کردن
close supervision
نظارت مستقیم
supervise
نظارت کردن
exchange control
نظارت ارز
supervises
نظارت کردن
supervising
نظارت کردن
supervised
نظارت کردن
budgetary control
نظارت بودجهای
fiscal control
نظارت مالی
control of resources
نظارت بر منابع
qualitative controls
نظارت کیفی
surveillance camera
دوربین نظارت
security camera
دوربین نظارت
controls
نظارت کردن
supervisor state
وضعیت نظارت
supervisor state
حالت نظارت
controlling
نظارت کردن
control
نظارت کردن
observation camera
دوربین نظارت
foreign exchange control
نظارت بر ارز
control equipment
ابزار نظارت
CCTV camera
دوربین نظارت
span of control
حوزه نظارت
staff supervision
نظارت ستادی
regulations
قوانین
pandect
قوانین
controls
نظارت و ممیزی کردن
in the charge of
<idiom>
تحت مراقب یا نظارت
managed money
پول نظارت شده
invigilating
در امتحان نظارت کردن
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
control
نظارت و ممیزی کردن
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
invigilates
در امتحان نظارت کردن
control
بازرسی نظارت جلوگیری
regulated monopoly
انحصار نظارت شده
watched
بر کسی نظارت کردن
controlling
نظارت و ممیزی کردن
watches
بر کسی نظارت کردن
watching
بر کسی نظارت کردن
watch
بر کسی نظارت کردن
invigilate
در امتحان نظارت کردن
invigilated
در امتحان نظارت کردن
succession law
قوانین وراثت
zipf's laws
قوانین زیف
statue law
قانون یا قوانین
permissive legislation
قوانین مخیره
written laws
قوانین مدون
rules of the roads
قوانین راه
maritime law
قوانین دریایی
murphy's laws
قوانین مورفی
rules of the roads
قوانین دریانوردی
rules of engagement
قوانین درگیری
rules of chess
قوانین شطرنج
newton's laws of motion
قوانین نیوتون
rules committee
کمیته قوانین
remedial statutes
قوانین اصلاحی
mendelian laws
قوانین مندل
code
مجموعه قوانین
radiation laws
قوانین تابش
promulgation of the laws
انتشار قوانین
gas laws
قوانین گازها
admiralty law
قوانین دریایی
korte's laws
قوانین کرت
inland rules
قوانین داخلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com