Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
manufacturer's agent
نماینده سازنده
manufacturers' agent
نماینده سازنده
Other Matches
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
pertubative
اشفته سازنده مضطرب سازنده
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
concoctor
سازنده
constituent
سازنده
constituents
سازنده
constructor
سازنده
compositor
سازنده
compositors
سازنده
wright
سازنده
fabricant
سازنده
fabricator
سازنده
fomative
سازنده
constructive
سازنده
maker
سازنده
builder
سازنده
makers
سازنده
components
سازنده
builders
سازنده
producer
سازنده
producers
سازنده
instrumentalist
سازنده
component
سازنده
instrumentalists
سازنده
manufacturers
سازنده
manufacturer
سازنده
lubricating
روان سازنده
lubricates
روان سازنده
lubricated
روان سازنده
lubricate
روان سازنده
incorporator
یکی سازنده
interceptive
جدا سازنده
inveigler
گمراه سازنده
irradiative
روشن سازنده
lutist
سازنده عود
manifestative
اشکار سازنده
melodist
سازنده ملودی
film developer
سازنده فیلم
depletive
تهی سازنده
fabricator
سازنده وسایل
assuror
مطمئن سازنده
builder
موسس سازنده
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
builders
موسس سازنده
coordinative
متناسب سازنده
deific
خدا سازنده
lubricants
روان سازنده
ingredient
عنصر سازنده
lubricant
روان سازنده
dispossessor
بی بهره سازنده
assurer
مطمئن سازنده
dissipative
پراکنده سازنده
distractive
پریشان سازنده
elucidatory
روشن سازنده
ingredients
عنصر سازنده
restrictive
محدود سازنده
alterative
دگرگون سازنده
vitiator
تباه سازنده
factor
سازنده فاکتور
factors
سازنده فاکتور
refrigerative
خنک سازنده
refrigrative
خنک سازنده
renovator
باز نو سازنده
qualifier
ملایم سازنده
separative
جدا سازنده
sonneteer
سازنده غزل
qualifiers
ملایم سازنده
spoiler
فاسد سازنده
composer
سازنده مصنف
subjugator
مطیع سازنده
supersessive
لغو سازنده
composers
سازنده مصنف
suppressive
موقوف سازنده
suppressor
موقوف سازنده
qualificatory
محدود سازنده
component
جزء سازنده
presentive
مجسم سازنده
procreator
موجد سازنده
enslaver
بنده سازنده
components
جزء سازنده
procreation
سازنده زایش
purificative
پا سازنده تطهیری
composition
نسبت اجزای سازنده
toyer
سازنده اسباب بازی
wright
کارگر سازنده نجار
manufacturers
تولید کننده سازنده
manufacturer
تولید کننده سازنده
ceramicist
سازنده فروف سفالین
compositions
نسبت اجزای سازنده
compositions
نسبت اجزاء سازنده
composition
نسبت اجزاء سازنده
ceramist
سازنده فروف سفالین
boilermaker
سازنده دیگ بخار
reflective
بازتابنده منعکس سازنده
formative
ترکیب کننده سازنده
diallist
سازنده ساعت افتابی
indican
ماده سازنده نیل
manufacturer's software
نرم افزار سازنده
producer advertising
تبلیغ توسط سازنده
ideologue
سازنده ایده ئولوژی
metrist
سازنده نظم وشعر
loathful
دافع بیرغبت سازنده
boiler maker
سازنده دیگ بخار
paper stainer
سازنده کاغذهای دیواری
mitigatory
سبک سازنده مخفف
elucidative
تفسیری روشن سازنده
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
purificatory
پاک سازنده تطهیری
reflectional
بازتابنده منعکس سازنده
procurer
فراهم سازنده جاکش
humiliating
پست سازنده خفیف کننده
data general corporation
سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
illusory
گمراه کننده مشتبه سازنده
mitigative
سبک سازنده تخفیف دهنده
pastoralist
سازنده شعرهای روستایی چوپان
producer
عمل اورنده سازنده باراورنده
producers
عمل اورنده سازنده باراورنده
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
self discharging
ازاد سازنده نفس خود
wet cooper
سازنده چلیک برای مایعات
detonating
محترق شونده منفجر سازنده
humiliatingly
پست سازنده خفیف کننده
spoilsman
تباه کننده فاسد سازنده
honeywell
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
unisys
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
pictorial
تصویر نما مجسم سازنده
carver
قلم سنگ تراشی سازنده
illusive
گمراه کننده مشتبه سازنده
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
commissioner
نماینده
indicator
نماینده
commissioners
نماینده
deligate
نماینده
nominee
نماینده
dept
نماینده
indicant
نماینده
indicatory
نماینده
representatives
نماینده ها
depts
نماینده
proctor
نماینده
delegates
نماینده ها
mercantile agent
نماینده
nominees
نماینده
delegate
نماینده
deputy
نماینده
deputies
نماینده
delegated
نماینده
delegates
نماینده
agent
نماینده
delegating
نماینده
agencies
نماینده
attorneys
نماینده
doer
نماینده
attorney
نماینده
factors
نماینده
factor
نماینده
doers
نماینده
representative
نماینده
representatives
نماینده
agents
نماینده
proxy
نماینده
agency
نماینده
Dec
یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
control data corporation
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
motorola
سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
flag waver
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
digital equipment corporation
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
borland international
یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
dry cooper
سازنده چلیک برای خشکه بار
permanent deligate
نماینده دایمی
representations
تمثال نماینده
law agent
نماینده حقوقی
law agent
نماینده قضایی
consular agent
نماینده کنسولی
represent
نماینده بودن
jack and gill
دونامه نماینده ........
represented
نماینده بودن
priority indicator
نماینده اولویت
internunico
نماینده پاپ
check indicator
نماینده مقابله
pathognomomical
نماینده ناخوشی
pathognomic
نماینده ناخوشی
deputation
نماینده نمایندگی
deputy
وکیل نماینده
marker ship
کشتی نماینده
manufacturers' agent
نماینده تولیدکننده
deputations
نماینده نمایندگی
customs agent
نماینده گمرکی
opostolic delegate
نماینده پاپ
manufacturer's agent
نماینده تولیدکننده
deputies
وکیل نماینده
represents
نماینده بودن
overseas agent
نماینده خارجی
representation
تمثال نماینده
insurance agent
نماینده بیمه
by depty
بوسیله نماینده
envoy
مامور نماینده
walking delegate
نماینده سیار
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com