English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
check indicator نماینده مقابله
Other Matches
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
check مقابله کردن مقابله
checks مقابله کردن مقابله
checked مقابله کردن مقابله
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
check مقابله
checked مقابله
checks مقابله
controlment مقابله
transfer check مقابله
counterview مقابله
echo check مقابله
confrontation مقابله
confrontations مقابله
contrasted مقابله
contrast مقابله
collations مقابله
collation مقابله
bucking مقابله
opposition مقابله
contrasting مقابله
contrasts مقابله
checking مقابله
modulo n check مقابله به پیمانه
collated مقابله کردن
collates مقابله کردن
opposability مقابله پذیری
collating مقابله کردن
beard مقابله کردن
beards مقابله کردن
marginal check مقابله مرزی
loop checking مقابله حلقه
collate مقابله کردن
limit check مقابله حدود
dynamic check مقابله پویا
diagnostic check مقابله تشخیصی
data check مقابله داده ها
cyclic check مقابله چرخهای
crossecheck مقابله مجدد
algebra جبر و مقابله
repel مقابله کردن
bucking coil پیچک مقابله
automatic check مقابله خودکار
cross-examination پرسش و مقابله
arithmetic check مقابله حسابی
countering مقابله کردن
countered مقابله کردن
built in check مقابله توکار
casting out nines مقابله نه نهی
check boxes جعبههای مقابله
repelled مقابله کردن
repelling مقابله کردن
repels مقابله کردن
cross-examinations پرسش و مقابله
checks and balance کنترل و مقابله
checklist سیاهه مقابله
check point نقطه مقابله
check list سیاهه مقابله
counter مقابله کردن
overflow check مقابله سرریز
acounter مقابله کردن
reciprocity مقابله به مثل
retaliation مقابله به مثل
system check مقابله سیستم
sum check مقابله جمعی
spell checker مقابله گر املائی
sight check مقابله نظری
sight check مقابله چشمی
spot checks مقابله موضعی
spot check مقابله موضعی
sequence checking مقابله ترتیبی
sequence check مقابله ترتیب
selection check مقابله گزینش
visual check مقابله دیداری
parity check مقابله توازن
parity check مقابله ایستایی
visual check مقابله بصری
parity checking مقابله توازن
validity check مقابله اعتبار
twin check مقابله توام
checking program برنامه مقابله کننده
check مقابله کردن بررسی
collates مقابله وتطبیق کردن
checked مقابله کردن بررسی
collating مقابله وتطبیق کردن
checks مقابله کردن بررسی
check indicator مشخص کننده مقابله
tick off نشان رسیدگی و مقابله
collated مقابله وتطبیق کردن
syntax checker مقابله نحوه گری
counter military مقابله باعملیات نظامی
hardware check مقابله سخت افزاری
parity check مقابله کردن توازن
odd even check مقابله فرد و زوج
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
longitudinal redundancy check مقابله افزونگی طولی
vertical parity check مقابله توان عمدی
duplication check مقابله از راه تکرار
dump check مقابله حین روبرداری
reciprocate مقابله به مثل نمودن
collate مقابله وتطبیق کردن
reciprocates مقابله به مثل نمودن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
Touché! خوب مقابله کردی! [در بحثی]
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
checkpoint restart اغازگر مجدد نقطه مقابله
i raked all algebra جبر و مقابله را زیر و روکردم
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
representatives نماینده ها
attorney نماینده
attorneys نماینده
delegates نماینده ها
commissioner نماینده
indicant نماینده
indicatory نماینده
proctor نماینده
dept نماینده
depts نماینده
mercantile agent نماینده
nominees نماینده
nominee نماینده
commissioners نماینده
deligate نماینده
deputy نماینده
factor نماینده
doer نماینده
delegate نماینده
delegated نماینده
delegates نماینده
delegating نماینده
agent نماینده
factors نماینده
deputies نماینده
doers نماینده
representative نماینده
indicator نماینده
representatives نماینده
agents نماینده
agency نماینده
proxy نماینده
agencies نماینده
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
representation تمثال نماینده
representations تمثال نماینده
manufacturer's agent نماینده تولیدکننده
deputies وکیل نماینده
deputy وکیل نماینده
law agent نماینده حقوقی
law agent نماینده قضایی
legates نماینده پاپ
jack and gill دونامه نماینده ........
internunico نماینده پاپ
insurance agent نماینده بیمه
parliamentarian نماینده مبرز
manufacturer's agent نماینده سازنده
manufacturers' agent نماینده تولیدکننده
sales representative نماینده فروش
priority indicator نماینده اولویت
overseas agent نماینده خارجی
pathognomic نماینده ناخوشی
permanent deligate نماینده دایمی
pathognomomical نماینده ناخوشی
opostolic delegate نماینده پاپ
sales agent نماینده فروش
represents نماینده بودن
sole agent نماینده انحصاری
marker ship کشتی نماینده
election انتخاب نماینده
representative elements عناصر نماینده
represented نماینده بودن
expessive حاکی نماینده
envoi مامور نماینده
Member of Parliament نماینده مجلس
assignee نماینده مامور
envoy مامور نماینده
legate نماینده پاپ
Members of Parliament نماینده مجلس
customs agent نماینده گمرکی
walking delegate نماینده سیار
by depty بوسیله نماینده
consular agent نماینده کنسولی
envoys مامور نماینده
deputation نماینده نمایندگی
deputations نماینده نمایندگی
represent نماینده بودن
stack indicator نماینده پشته
manufacturers' agent نماینده سازنده
parliamentarians نماینده مبرز
regents نماینده پادشاه رئیس
ho stands for water نماینده اب است O2H
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com