Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (12 milliseconds)
English	Persian
to sit for a province	نمایندگی استانی را در مجلس داشتن
Other Matches
peers of scotland	بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
represent	نمایندگی داشتن
represented	نمایندگی داشتن
represents	نمایندگی داشتن
represented	نمایندگی داشتن از طرف
represents	نمایندگی داشتن از طرف
represent	نمایندگی داشتن از طرف
per procurationem	به نمایندگی قبولی برات به نمایندگی دیگری نوشتن
provincial	استانی
legatine	دارای مقام نمایندگی پاپ نمایندگی پاپ
religiosity	مجلس عبادت مجلس مذهبی
proxyship	نمایندگی
procuration	نمایندگی
per pro	به نمایندگی
agentship	نمایندگی
representation	نمایندگی
legislation	نمایندگی
acting on behalf of	به نمایندگی
represented by	به نمایندگی
representing	به نمایندگی
delegation	نمایندگی
delegations	نمایندگی
solicitorship	نمایندگی
deputyship	نمایندگی
agency	نمایندگی
agencies	نمایندگی
legations	نمایندگی
legation	نمایندگی
representations	نمایندگی
delegacy	نمایندگی
deputised	نمایندگی دادن
deputizing	نمایندگی دادن
deputises	نمایندگی دادن
deputising	نمایندگی دادن
delegated	به نمایندگی فرستادن
delegate	به نمایندگی فرستادن
delegate	نمایندگی دادن
deputize	نمایندگی دادن
subagency	نمایندگی فرعی
delegating	نمایندگی دادن
delegates	به نمایندگی فرستادن
delegates	نمایندگی دادن
sales represntative	نمایندگی فروش
delegated	نمایندگی دادن
deputized	نمایندگی دادن
delegating	به نمایندگی فرستادن
deputation	نماینده نمایندگی
deputizes	نمایندگی دادن
consular representation	نمایندگی کنسولی
deputations	نماینده نمایندگی
commercial representative	نمایندگی بازرگانی
agentship	محل نمایندگی
deputations	هیئت نمایندگی
deputation	هیئت نمایندگی
depute	نمایندگی دادن به
depute	نمایندگی کردن
factoring of credit	نمایندگی اعتبار
diplomatic representation	نمایندگی سیاسی
factorship	نمایندگی تجاری
depute	نمایندگی دادن
legateship	نمایندگی پاپ
representational	وابسته به نمایندگی یا وکالت
attorneys	نمایندگی وکیل مدافع
proxy	نمایندگی وکالت وکالتنامه
forwarding agency	نمایندگی حمل و نقل
attorney	نمایندگی وکیل مدافع
residentship	نمایندگی سیاسی در کشورتحت الحمایه
commission	حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning	حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
delegations	اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegation	اعزام نماینده هیات نمایندگی
commissions	حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
residentship	اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
vicarious authority	اختیار از طرف دیگری نمایندگی
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom>	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up	از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down	زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
peers of iveland	بزرگانی که از میان انها 82تن بطور دائم برای نمایندگی برگزیده می شوند
to hold a meeting	مجلس
assembly	مجلس
mandate	مجلس
mandated	مجلس
convocation	مجلس
convocations	مجلس
mandating	مجلس
mandates	مجلس
session	مجلس
housed	مجلس
parliament	مجلس
house	مجلس
parliaments	مجلس
comitia	مجلس
sessions	مجلس
legislature	مجلس
houses	مجلس
legislatures	مجلس
commemorated	مجلس یاداوری
commemorates	مجلس یاداوری
commemorate	مجلس یاداوری
Member of Parliament	نماینده مجلس
prorogation of parliament	تعطیل مجلس
commemorations	مجلس تذکر
Member of Parliament	وکیل مجلس
candidates	کاندیدای مجلس
wassail	مجلس میخواری
House of Lords	مجلس اعیان
orgies	مجلس عیش
House of Commons	مجلس مبعوثان
House of Representatives	مجلس نمایندگان
candidate	کاندیدای مجلس
to open parliament	مجلس را گشودن
House of Representatives	مجلس مبعوثان
assemblyman	عضو مجلس
assemblymen	عضو مجلس
commemorating	مجلس یاداوری
congresses	انجمن مجلس
Members of Parliament	نماینده مجلس
House of Commons	مجلس عوام
Members of Parliament	وکیل مجلس
congress	انجمن مجلس
commemoration	مجلس تذکر
option of meeting place	خیار مجلس
formal dance	مجلس رقص
ball	مجلس رقص
constituent assembly	مجلس موسسان
national assembly	مجلس ملی
responsions	مجلس منافره
consmtituent assembly	مجلس موسسان
ecclesia	مجلس سیاسی
membership of the parliament	وکالت مجلس
Upper House	مجلس سنا
european essembly	مجلس اروپا
Upper Houses	مجلس سنا
processionize	صورت مجلس
consultative assembly	مجلس شورا
general assembly	مجلس عوام
obit	مجلس ترحیم
Upper House	مجلس لردها
Eucharists	مجلس سپاسگزاری
Eucharist	مجلس سپاسگزاری
Upper Houses	مجلس لردها
proceedings of the parliament	مذاکرات مجلس
proces verbal	صورت مجلس
councils	شورا مجلس
council	شورا مجلس
scenography	مجلس سازی
levee	مجلس پذیرایی
the parliament is sitting	مجلس منعقداست
chamber of deputies	مجلس نمایندگان
legislative assembly	مجلس قانونگذاری
house of assembly	مجلس ایالتی
Senate	مجلس سنا
an act of parliament	قانون مجلس
statehouses	مجلس ایالتی
statehouse	مجلس ایالتی
parliamentary	هواخواه مجلس
songfest	مجلس اواز
speaker of parliament	رئیس مجلس
federal council	مجلس متحده
the fifteenth parliament	مجلس پانزدهم
proffers	تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner	مقصود داشتن هدف داشتن
meanest	مقصود داشتن هدف داشتن
mean	مقصود داشتن هدف داشتن
proffered	تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering	تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides	اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping	انتظار داشتن ارزو داشتن
differ	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred	بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring	بیم داشتن از ترس داشتن از
differed	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart	ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hopes	انتظار داشتن ارزو داشتن
cost	قیمت داشتن ارزش داشتن
reside	اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors	بیم داشتن از ترس داشتن از
resided	اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer	تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope	انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped	انتظار داشتن ارزو داشتن
House of Commons	مجلس عوام انگلیس
shindigs	مجلس انس ورقص
the bill got throught the majlis	لایحه از مجلس گذشت
executive [of a political party]	مجلس اجرائی [سیاست]
shindig	مجلس انس ورقص
committees	کمیسیون مجلس مشاوره
curia	مجلس سنای روم
councilor	عضو مجلس شورا
assemblymen	عضو مجلس قانونگذاری
cross bench	نیمکت بیطرفان در مجلس
House of Lords	مجلس لردهای انگلیس

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com