Dictiornary-Farsi | نمونه امضاء | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
specimen signature	نمونه امضاء


Other Matches

jurat	گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
modules	اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module	اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling	نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample	نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled	نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling	نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample	نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes	رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
sigil	امضاء
He signed with the letter	امضاء با حرف او
signature	امضاء
signatures	امضاء
cosignatory	هم امضاء
ratification	امضاء
john henry	امضاء اصیل
signed	امضاء شده
signature	امضاء کردن
signer	امضاء کننده
john hancock	امضاء اصیل
blank signed document	سفید امضاء
monograph	امضاء با یک حرف
blank signed cheque	چک سفید امضاء
initialed	اولین امضاء
initialing	اولین امضاء
subscriber	امضاء کننده
subscribers	امضاء کننده
undersign	امضاء کردن
signatures	امضاء کردن
monographs	امضاء با یک حرف
initialled	اولین امضاء
initialling	اولین امضاء
initials	اولین امضاء
attestation	تصدیق امضاء
unsigned	بدون امضاء
initial	اولین امضاء
signatory	امضاء کننده
undersigned	دارای امضاء
signatories	امضاء کننده
signatories	صاحب امضاء امضایی
attest	تصدیق امضاء کردن
blank check	چک امضاء شده وسفید
attested	تصدیق امضاء کردن
attesting	تصدیق امضاء کردن
signatory	صاحب امضاء امضایی
attests	تصدیق امضاء کردن
forgery	امضاء سازی سند
john henry	امضاء خود سخص
i had it signed	انرا به امضاء رساندم
prontonotary	متصدی امضاء احکام
forgeries	امضاء سازی سند
single name paper	سفته دارای یک امضاء
subscript	زیر نویس امضاء
prothonotary	متصدی امضاء احکام
weŠthe undersigned	ما امضاء کنندگان زیر
undersigned	امضاء کننده زیر
blank check	چک سفید امضاء شده
john hancock	امضاء خود سخص
badges	امضاء و علامت برجسته و مشخص
poison pen	نامه بی امضاء وتوهین امیز
To authenticate a signature.	تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
abusing a blank signed document	سوء استفاده از سفید امضاء
badge	امضاء و علامت برجسته و مشخص
blank check	چک امضاء شده بدون مبلغ
ideograph	امضاء یا علامت مخصوص شخص
endorsement in blank	فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
Just sign here and leave at that .	اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
endorsements	صحه امضاء حواله شرح پشت سند
On my way home. . .	اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
I wI'll sign for (on behalf of)my brother.	از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
endorsement	صحه امضاء حواله شرح پشت سند
I shall not sign this contract in its present from (as it appears).	این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
type	نمونه
representatives	نمونه
patterns	نمونه
typed	نمونه
format	نمونه
representative	نمونه
types	نمونه
paradigms	نمونه
example	نمونه
examples	نمونه
paradigm	نمونه
formats	نمونه
ensample	نمونه
foretype	نمونه
forme	نمونه
strickle	نمونه
typicalness	نمونه
copyslip	نمونه
calligraph	نمونه
exemplars	نمونه
module	نمونه
modules	نمونه
sampling	نمونه
specimen	نمونه
specimens	نمونه
paragon	نمونه
paragons	نمونه
exemplar	نمونه
breadboard	نمونه
progenitors	نمونه
modeled	نمونه
models	نمونه
schema	نمونه
precedents	نمونه
sample	نمونه
instance	نمونه
progenitor	نمونه
precedent	نمونه
instances	نمونه
schemata	نمونه
modelled	نمونه
pattern	نمونه
copied	نمونه
copying	نمونه
model	نمونه
copies	نمونه
sampled	نمونه
copy	نمونه
by the square	مطابق نمونه
sample	واحد نمونه
surveys	نمونه گیری
typicality	نمونه علامت
standard	نمونه قانونی
typical sample	نمونه نوعی
breadboard	نمونه تابلویی
sample	نمونه گرفتن
vial	شیشه نمونه
sample	نمونه قراردادن
model	نمونه اصلی
tokenism	نمونه کاری
work sample	نمونه کار
unknown sample	نمونه مجهول
typification	تعیین نمونه
tokenism	نمونه نمایی
biased sample	نمونه سودار
typical galaxy	کهکشان نمونه
sample cell	فرف نمونه
protoplast	نمونه اصل
modelled	نمونه اصلی
probability sample	نمونه احتمالاتی
pilot production	تولید نمونه
pilot plant	کارخانه نمونه
pilot plant	کارگاه نمونه
pilot model	نمونه ازمایشی
phony	مدل یا نمونه
pattern making	نمونه سازی
screamer	نمونه بسیارخوب
prototyping	ساخت یک نمونه
quota sample	نمونه سهمیه
sample data	داده نمونه
reference pilot	نمونه مرجع
sample distribution	توزیع نمونه
sample size	حجم نمونه
sample size	بزرگی نمونه
random sample	نمونه تصادفی
samplery	نمونه برداری
samplery	نمونه گیری
sight form	نمونه رصد
test model	نمونه ی ازمایش
test piece	نمونه ازمایشی
emulator	نمونه ساز
emulation	نمونه سازی
test piece	نمونه ازمایش
test specimen	نمونه ازمایشی
test specimen	نمونه ازمایش
test specimen	نمونه ی ازمایش
coring	نمونه گیری
core sample	نمونه استوانهای
exemplarily	بطور نمونه
exemplification	نمونه اوری
ladle samble	نمونه پاتیل
models	نمونه اصلی
holotype	نمونه شاخص
g	نمونه معیار
free sample	نمونه مجانی
modeled	نمونه اصلی
representative sample	نمونه معرف
foretype	نمونه قبلی
for example	برای نمونه
exemplum	مثال نمونه
typal	شبیه نمونه
standards	نمونه قانونی
typifying	نمونه دادن
typify	نمونه بودن
typify	نمونه دادن
typifies	نمونه بودن
typifies	نمونه دادن
typified	نمونه دادن
prototypes	نمونه اولیه
prototypes	نمونه نخستین
prototypes	نمونه ازمایشی
typifying	نمونه بودن
copies	نمونه ساختن
patterning	نمونه سازی
typical	یک نمونه بارز
typical	نمونه نوعی
prototype	نمونه نخستین
prototype	نمونه ازمایشی