English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
Other Matches
letter of recommendation سفارش نامه
testimonial سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonials سفارش وتوصیه رضایت نامه
unbowed انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
unexploded عمل نکرده مهمات عمل نکرده
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
ordering costs هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
look before your leap گز نکرده
single ازدواج نکرده
untravelled سفر نکرده
unsight امتحان نکرده
abortive <adj.> رشد نکرده
rudimental رشد نکرده
soles ازدواج نکرده
sole ازدواج نکرده
unkempt شانه نکرده
indigested فکر نکرده
niet le fait او نکرده است
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
uncounselled مشورت نکرده [نداده]
unused عادت نکرده بکارنبرده
paddy برنج اسیاب نکرده
dud گلوله عمل نکرده
paddies برنج اسیاب نکرده
undisturbed sample نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
he is not quite rested خوب رفع خستگی نکرده
gear blank چرخ دنده کار نکرده
dwarf dud بمب اتمی عمل نکرده
absolute dud گلوله اتمی عمل نکرده
You haven't changed. تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
seed wool پنبه خام یاپاک نکرده
impennate دارای بالهای رشد نکرده
unfledged پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
nuclear dud بمب عمل نکرده اتمی
hung striker چاشنی عمل نکرده نارنجک
cleans که از زمان خواندن تغییری نکرده است
dwarf dud جنگ افزار هستهای عمل نکرده
clean که از زمان خواندن تغییری نکرده است
bomb cemetery محل تخریب بمبهای عمل نکرده
cleaned که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleanest که از زمان خواندن تغییری نکرده است
unschooled تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
Nobody was late except me . هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
certificates رضایت نامه شهادت نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
Nothing has changed there. آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
polywag دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
slinking انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortions سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
slink انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinks انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
presumptive instruction دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
enjoinment سفارش
indenting سفارش
order سفارش
indents سفارش
reference سفارش
indent سفارش
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
send away for سفارش دادن
economic order quantity حد مطلوب سفارش
call the shots <idiom> سفارش دادن
asking and ordering درخواست و سفارش
back order سفارش معوق
place an order سفارش دادن
ordering سفارش دهی
order for goods سفارش کالا
order format قالب سفارش
factory order سفارش ساخت
outwork سفارش به بیرون
engaged سفارش شده
indent سفارش دادن
order سفارش دادن
order دستور سفارش
modification order سفارش اصلاحی
acknowledgement of order تصدیق سفارش
acknowledgement of order تایید سفارش
purchase order سفارش خرید
indenting سفارش دادن
enjoin سفارش کردن به
conditional order سفارش مشروط
blanket order سفارش کلی
enjoining سفارش کردن به
enjoins سفارش کردن به
trial order سفارش ازمایشی
enjoined سفارش کردن به
indents سفارش دادن
commendation سفارش تقدیر
processing of the order انجام سفارش
Put in a good word for me. سفارش من رابکن
accumulated profit پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
indent سفارش درخواست کردن
engage از پیش سفارش دادن
open indent سفارش خرید باز
custom-made سفارش داده شده
ordered سفارش داده شده
indents سفارش رسیده از خارج
order time زمان سفارش کالا
order processing time مدت انجام سفارش
order processing time زمان انجام سفارش
indents سفارش درخواست کردن
to book something چیزی را سفارش دادن
lead time زمان انجام سفارش
indenting سفارش رسیده از خارج
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
reorder interval زمان بین دو سفارش
reorder cost هزینه سفارش مجدد
bespeak ازپیش سفارش دادن
reorder level سطح سفارش مجدد
re order سفارش دوم باره
reorder point نقطه سفارش مجدد
custom made سفارش داده شده
order دستور دادن سفارش
indent سفارش رسیده از خارج
outwork سفارش به خارج از شرکت
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
indenting سفارش درخواست کردن
engages از پیش سفارش دادن
reorder دوباره سفارش دادن
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
dispatch order سفارش حمل سریع
indent سفارش خرید از کشور بیگانه
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
mail order سفارش کالا بوسیله پست
ordering costs هزینههای مربوط به سفارش کالا
order سفارش دادن کالا یا جنس
order سفارش دادن تنظیم کردن
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
batch costing تعیین قیمت سفارش کالا
a la carte جداجدا سفارش داده شده.
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
open indent سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
syntactic error خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
procurement lead time زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lead time مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
bomb reconnaissance شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
pattern نمونه
sampled نمونه
types نمونه
typed نمونه
type نمونه
precedents نمونه
copying نمونه
calligraph نمونه
patterns نمونه
exemplar نمونه
specimen نمونه
paradigm نمونه
paradigms نمونه
example نمونه
precedent نمونه
typicalness نمونه
strickle نمونه
examples نمونه
modelled نمونه
representative نمونه
representatives نمونه
sample نمونه
copyslip نمونه
specimens نمونه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com