Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
tokenism
نمونه نمایی
Other Matches
spectroscopic binary
دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
module
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sampled
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sample
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling
نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample
نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
exponential
نمایی
squalidness
بد نمایی
bimodal
دو نمایی
effeminacy
زن نمایی
squalidity
بد نمایی
unimodal
یک نمایی
modal
نمایی
modals
نمایی
aberration
کج نمایی
shabbiness
نخ نمایی
seediness
بد نمایی
male protest
نر نمایی
exponential curve
منحنی نمایی
verisimilitude
راست نمایی
boldfacing
درشت نمایی
transparence
پشت نمایی
exponent bias
پیشقدر نمایی
characterization
منش نمایی
transparecy
پشت نمایی
death feigning
مرده نمایی
playing dead
مرده نمایی
dichroism
دو رنگ نمایی
data display
داده نمایی
slow motion
کند نمایی
ostentation
خود نمایی
notoriety
انگشت نمایی
pleading
برهان نمایی
transparency
پشت نمایی
transparencies
پشت نمایی
likelihood
درست نمایی
magnification
درشت نمایی
magnifications
درشت نمایی
magnifications
بزرگ نمایی
grin
دندان نمایی
grinned
دندان نمایی
grinning
دندان نمایی
grins
دندان نمایی
magnification
بزرگ نمایی
foreshortening
کوته نمایی
exponential distribution
توزیع نمایی
saber rattling
قدرت نمایی
spectroscopy
طیف نمایی
pearliness
مروارید نمایی
spectroscopy
بیناب نمایی
master stroke
هنر نمایی
masculine protest
نرینه نمایی
maculation
ملوث نمایی
stereoscopics
برجسته نمایی
illusionism
سه بعد نمایی
illusionism
عمق نمایی
flares
خود نمایی
flare
خود نمایی
sanctified airs
مقدس نمایی
puppyhood
خود نمایی
puppydom
خود نمایی
sanctimoniousness
مقدس نمایی
sanctimony
مقدس نمایی
prewetting
پیش تر نمایی
pretentiousness
خود نمایی
showiness
خود نمایی
sightliness
خوش نمایی
holographic image
نمایی از شی سه بعدی
exponential function
تابع نمایی
exponential rate
اهنگ نمایی
grandiosity
بزرگ نمایی
exhibitionism
عورت نمایی
exponential rate
نرخ نمایی
lateral magnifying power
درشت نمایی جانبی
magnification factor
عامل درشت نمایی
circular dischroism
دو رنگ نمایی دورانی
maximum liklihood
درست نمایی بیشینه
to prank out oneself
خود نمایی کردن
masterstroke
هنر نمایی شاهکار
masterstrokes
هنر نمایی شاهکار
parade
خود نمایی کردن
prink
خود نمایی کردن
ebullioscopy constant
ثابت غلیان نمایی
characterize
منش نمایی کردن
paraded
خود نمایی کردن
parades
خود نمایی کردن
parading
خود نمایی کردن
to cut a dash
خود نمایی کردن
characterised
منش نمایی کردن
woolliness
پشم نمایی پرپشمی
characterises
منش نمایی کردن
characterising
منش نمایی کردن
characterized
منش نمایی کردن
characterizes
منش نمایی کردن
likelihood ratio
بهر درست نمایی
characterizing
منش نمایی کردن
direction indicator
دستگاه جهت نمایی
panchromatic emulsion
امولسیون تمام رنگ نمایی
powers
درشت نمایی قدرت دوربین
powering
درشت نمایی قدرت دوربین
floating point calculation
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
perspective
عمق نمایی چشم انداز
maximum likelihood method
روش حداکثر درست نمایی
perspectives
عمق نمایی چشم انداز
magnifications
بزرگ سازی درشت نمایی
magnification
بزرگ سازی درشت نمایی
time constant of an exponential quantity
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
power
درشت نمایی قدرت دوربین
powered
درشت نمایی قدرت دوربین
resolutions
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
pedantic
وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
resolution
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
sandbar
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
hypsographic map
نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
animation
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
animations
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
hypsometric diagram
طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
cheneau
[ناودان با نیم نمایی از قرنیز پیچ در پیچ]
forme
نمونه
example
نمونه
typed
نمونه
examples
نمونه
foretype
نمونه
types
نمونه
calligraph
نمونه
strickle
نمونه
ensample
نمونه
typicalness
نمونه
type
نمونه
format
نمونه
formats
نمونه
specimens
نمونه
paragon
نمونه
paragons
نمونه
specimen
نمونه
exemplar
نمونه
exemplars
نمونه
module
نمونه
sampling
نمونه
modules
نمونه
precedent
نمونه
breadboard
نمونه
copyslip
نمونه
model
نمونه
models
نمونه
instance
نمونه
progenitors
نمونه
progenitor
نمونه
modeled
نمونه
modelled
نمونه
schemata
نمونه
schema
نمونه
sampled
نمونه
precedents
نمونه
sample
نمونه
instances
نمونه
paradigms
نمونه
pattern
نمونه
patterns
نمونه
copies
نمونه
copy
نمونه
copying
نمونه
paradigm
نمونه
copied
نمونه
representatives
نمونه
representative
نمونه
quota sample
نمونه سهمیه
reference pilot
نمونه مرجع
pilot model
نمونه ازمایشی
exemplarily
بطور نمونه
test model
نمونه ی ازمایش
exemplum
مثال نمونه
exemplification
نمونه اوری
emulator
نمونه ساز
sample cell
فرف نمونه
samplery
نمونه برداری
core sample
نمونه استوانهای
coring
نمونه گیری
sample size
بزرگی نمونه
sample size
حجم نمونه
test specimen
نمونه ی ازمایش
sample distribution
توزیع نمونه
test specimen
نمونه ازمایش
pilot plant
کارخانه نمونه
sample data
داده نمونه
representative sample
نمونه معرف
random sample
نمونه تصادفی
test specimen
نمونه ازمایشی
test piece
نمونه ازمایش
sample
واحد نمونه
emulation
نمونه سازی
sample
نمونه گرفتن
poll
نمونه برداشتن
portfolio
نمونه محصول
phony
مدل یا نمونه
ladle samble
نمونه پاتیل
copying
نمونه ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com