English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Don't let me keep you. نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
Other Matches
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling خیلی تند خیلی خوب
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
i will go خواهم رفت
i shall go خواهم رفت
i shall be خواهم بود
to beg your pardon معذرت می خواهم
to beg your pardon پوزش می خواهم
excuse me پوزش می خواهم
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
willed فعل کمکی "خواهم "
wills فعل کمکی "خواهم "
Please excuse me . عذرمی خواهم ( ببخشید )
he said i will come اوگفت خواهم امد
he said he shoued go اوگفت خواهم رفت
he said گفت که خواهم امد
he said گفت خواهم امد
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ببینم.
I want to take a couple of days off . یک ردوروز مرخصی می خواهم
will فعل کمکی "خواهم "
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
I ll pay him back in his own coin . حقش را کف دستش خواهم گذارد
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
i beg your pardon پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
I'd like a train timetable. من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
No offence! نمی خواهم توهین کنم!
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
i wish you happiness خوشی یا سعادت شما را می خواهم
No harm meant! نمی خواهم توهین کنم!
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
I would like to [ undress] take off my clothes. من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
i wish you a happy new year سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
with you بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I'll do that. من این کار را انجام خواهم داد.
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I want to look at old coins. من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
It makes me sick just thinking about it! وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
I wI'll go flat out to do it. بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
I wI'll gradually get used to it . یواش یواش عادت خواهم کرد
not a few خیلی ها
routh خیلی
in large quantities خیلی خیلی
dumpiness خیلی
far and away خیلی
to a large extent خیلی
very little خیلی کم
for long خیلی
many خیلی
damn خیلی
dammit خیلی
highly خیلی
copious خیلی
villainous خیلی بد
very خیلی
ten خیلی
abysmal <adj.> خیلی بد
often <adv.> خیلی از اوقات
frequently <adv.> خیلی از اوقات
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
many times <adv.> خیلی از اوقات
skinless خیلی حساس
subminiature خیلی کوچک
toploftiness خیلی متکبر
span new خیلی تازه
superrabundant خیلی زیاد
swith خیلی عظیم
I spoke my mind. من خیلی رک گفتم.
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
wicked <adj.> خیلی خوب
Many thanks! خیلی ممنون!
thank you very much خیلی متشکرم
oft [archaic, literary] <adv.> خیلی از اوقات
senseful خیلی حساس
of vital importance خیلی ضروری
costs and arm and a leg <idiom> خیلی گرونه
much worse خیلی بدتر
much was said خیلی حرفهازده شد
many persons خیلی اشخاص
many people خیلی اشخاص
many people خیلی از مردم
lower most خیلی پست تر
lily white خیلی سفید
oftentimes خیلی اوقات
overstrung خیلی حساس
on any number of occasions <adv.> خیلی از اوقات
sappy خیلی احساساتی
regularly [often] <adv.> خیلی از اوقات
rotundily چاقی خیلی
ritzy خیلی شیک
raff خیلی زیاد
primely خیلی خوب
precisian خیلی دقیق
pixilated خیلی حساس
pianissmo خیلی نرم
level best خیلی خوب
ultraconservative خیلی محتاط
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> خیلی بادقت
too tough خیلی سفت
He is a loose card . خیلی ول است
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom> خیلی شلوغ
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
to pieces <idiom> خیلی زیاده
too bad <idiom> خیلی بد ،غم انگیز
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
(a) snap <idiom> خیلی ساده
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
hit bottom <idiom> خیلی پست
To take with a pinch of salt. خیلی جدی نگرفتن
once in the blue moon خیلی بندرت
number one خیلی خوب
bone dry خیلی خشک
really wicked خیلی محشر
really sick خیلی محشر
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
sick [British E] <adj.> خیلی خوب
cool <adj.> خیلی خوب
awesome <adj.> خیلی خوب
great <adj.> خیلی خوب
very light خیلی سبک
parlous خیلی مهیب
whacking خیلی بزرگ
whackings خیلی بزرگ
niftier خیلی خوب
niftiest خیلی خوب
nifty خیلی خوب
lots خیلی زیاد
oodles خیلی زیاد
hand in glove خیلی نزدیک
hand in glove خیلی صمیمی
confidential خیلی محرمانه
precipitates خیلی سریع
precipitated خیلی سریع
superabundant خیلی زیاد
iam in bad خیلی محتاجم
immediate خیلی فوری
infinitely خیلی زیاد
stentorian خیلی بلند
decrepit خیلی پیر
whopping خیلی بزرگ
faraway خیلی دور
precipitate خیلی سریع
hand and glove خیلی نزدیک
precipitating خیلی سریع
far زیاد خیلی
corking خیلی زیبا
as good as خیلی خوب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com