Total search result: 279 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
moistening |
نم برداشتن |
|
|
Search result with all words |
|
gait |
گام برداشتن |
forborne |
دست برداشتن تحمل کردن |
weed |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
weeded |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
weeding |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
crack |
شکاف برداشتن ترکیدن |
crack |
شکاف برداشتن |
cracks |
شکاف برداشتن ترکیدن |
cracks |
شکاف برداشتن |
poll |
نمونه برداشتن |
polled |
نمونه برداشتن |
polls |
نمونه برداشتن |
list |
سیاهه برداشتن |
pop |
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه |
popped |
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه |
pops |
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه |
machine |
براده برداشتن |
machined |
براده برداشتن |
machines |
براده برداشتن |
clearance |
برداشتن مانع |
map |
نقشه برداشتن از |
maps |
نقشه برداشتن از |
sample |
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن |
sampled |
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن |
split |
ترک برداشتن تقسیم کردن |
pace |
شیوه گام برداشتن |
paced |
شیوه گام برداشتن |
paces |
شیوه گام برداشتن |
scrub |
برداشتن اطلاعات از دیسک یا حذف داده از محل ذخیره سازی |
scrubbed |
برداشتن اطلاعات از دیسک یا حذف داده از محل ذخیره سازی |
scrubbing |
برداشتن اطلاعات از دیسک یا حذف داده از محل ذخیره سازی |
scrubs |
برداشتن اطلاعات از دیسک یا حذف داده از محل ذخیره سازی |
uncover |
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید |
uncovering |
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید |
uncovers |
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید |
buckle |
تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان |
buckled |
تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان |
buckles |
تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان |
lift |
برداشتن |
lifted |
برداشتن |
lifting |
برداشتن |
lifts |
برداشتن |
remove |
برداشتن |
remove |
از جا برداشتن |
remove |
برداشتن مهر |
removes |
برداشتن |
removes |
از جا برداشتن |
removes |
برداشتن مهر |
removing |
برداشتن |
removing |
از جا برداشتن |
removing |
برداشتن مهر |
relaying |
برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر |
topsoil |
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن |
fracture |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
fractured |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
fractures |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
fracturing |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
spoon |
با قاشق برداشتن |
spooned |
با قاشق برداشتن |
spooning |
با قاشق برداشتن |
spoons |
با قاشق برداشتن |
inventory |
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی |
open |
برداشتن پوشش یا باز کردن در |
opened |
برداشتن پوشش یا باز کردن در |
opens |
برداشتن پوشش یا باز کردن در |
warp |
تاب برداشتن |
warp |
منحرف کردن تاب برداشتن |
warped |
تاب برداشتن |
warped |
منحرف کردن تاب برداشتن |
warps |
تاب برداشتن |
warps |
منحرف کردن تاب برداشتن |
burn |
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر |
burns |
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر |
unveil |
حجاب برداشتن |
unveiled |
حجاب برداشتن |
unveiling |
حجاب برداشتن |
unveils |
حجاب برداشتن |
rev |
تند گشتن دور برداشتن |
revs |
تند گشتن دور برداشتن |
revved |
تند گشتن دور برداشتن |
revving |
تند گشتن دور برداشتن |
elide |
ازاخر برداشتن |
elided |
ازاخر برداشتن |
elides |
ازاخر برداشتن |
eliding |
ازاخر برداشتن |
lop |
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن |
lopped |
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن |
lopping |
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن |
lops |
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن |
withdraw |
عقب کشیدن برداشتن |
withdraws |
عقب کشیدن برداشتن |
stride |
گام های بلند برداشتن |
strides |
گام های بلند برداشتن |
striding |
گام های بلند برداشتن |
step |
قدم برداشتن |
step |
گام برداشتن |
stepping |
قدم برداشتن |
stepping |
گام برداشتن |
include |
در برداشتن |
includes |
در برداشتن |
Other Matches |
|
transcribing |
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن |
transcribed |
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن |
transcribe |
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن |
transcribes |
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن |
sublate |
برداشتن |
pickup |
برداشتن |
pick up |
برداشتن |
take up |
برداشتن |
to take up |
برداشتن |
to run away with |
برداشتن |
takes |
برداشتن |
ingether |
برداشتن |
glom |
برداشتن |
to mop up |
برداشتن |
to pick up |
برداشتن |
to pull off |
برداشتن |
countertrace |
برداشتن از |
take |
برداشتن |
delete |
برداشتن |
deleted |
برداشتن |
deletes |
برداشتن |
deleting |
برداشتن |
ingather |
برداشتن |
flaw |
مو برداشتن |
flaws |
مو برداشتن |
to carry arms |
سلاح برداشتن |
transcribes |
رونوشت برداشتن |
snap up |
تند برداشتن |
transcribed |
رونوشت برداشتن |
demountable |
قابل برداشتن |
to have one's p taken |
عکس برداشتن |
to receive a wound |
زخم برداشتن |
unmasked |
نقاب برداشتن از |
unmask |
نقاب برداشتن از |
unmasking |
نقاب برداشتن از |
to fly to arms |
سلاح برداشتن |
to d. the cloth |
رومیزی را برداشتن |
transcribe |
رونوشت برداشتن |
transcribing |
رونوشت برداشتن |
decode |
برداشتن رمز |
decoded |
برداشتن رمز |
decodes |
برداشتن رمز |
flaw |
ترک برداشتن |
flaws |
ترک برداشتن |
feet |
پاچنگال برداشتن |
give up |
دست برداشتن از |
emarginate |
برداشتن حاشیه از |
dequeue |
برداشتن اقلام یک صف |
heave |
خیز برداشتن |
heaved |
خیز برداشتن |
to break step |
غلط پا برداشتن |
twists |
تاب برداشتن |
twisting |
تاب برداشتن |
shuffle off |
به عجله برداشتن |
run away with |
برداشتن و در رفتن |
remove slag |
سرباره را برداشتن |
surmount |
ازمیان برداشتن |
surmounted |
ازمیان برداشتن |
surmounting |
ازمیان برداشتن |
surmounts |
ازمیان برداشتن |
picturize |
فیلم برداشتن از |
off take rudder |
سکان برداشتن |
make a copy of |
رونوشت برداشتن |
ingether |
خرمن برداشتن |
twist |
تاب برداشتن |
break step |
غلط پا برداشتن |
To co away with . To remove. To eliminate . |
ازمیان برداشتن |
cease |
دست برداشتن |
to come at a bound <idiom> |
خیز برداشتن |
unmasks |
نقاب برداشتن از |
unhood |
سرپوش برداشتن از |
to take off |
برداشتن بردن |
to sweep away |
ازمیان برداشتن |
resign |
دست برداشتن |
uncap |
سر پوش برداشتن از |
uncap |
کلاه از سر برداشتن |
to take the photograph of |
عکس برداشتن از |
desist |
دست برداشتن |
leave alone <idiom> |
دست از سر کسی برداشتن |
ingather |
انباشتن خرمن برداشتن |
disburden |
بار از دوش برداشتن |
decontrol |
دست از کنترل برداشتن |
to take notes of |
یاد داشت برداشتن از |
defuses |
فیوز بمب را برداشتن |
defused |
فیوز بمب را برداشتن |
yerk |
هل دادن شکاف برداشتن |
work in |
مشکلات را از میان برداشتن |
to get anything out of the way |
کاری را ازمیان برداشتن |
untread |
بعقب گام برداشتن |
to whisk away or off |
تند بردن برداشتن |
to have two strings to one bow |
با یک دست دو هندوانه برداشتن |
to lift one's hand |
دست به سوگند برداشتن |
to lift up one's hand |
دست بدعا برداشتن |
to sel a person a pup |
کلاه کسیرا برداشتن |
defusing |
فیوز بمب را برداشتن |
To pluck ones eyebrows. |
زیر ابرو برداشتن |
remove the seal from |
مهر چیزی را برداشتن |
multiplicate |
چندین نسخه برداشتن از |
overcrop |
زیاد حاصل برداشتن از |
racing of generator |
دور برداشتن مولد |
racing of motor |
دور برداشتن موتور |
defuse |
فیوز بمب را برداشتن |
to run away with |
برداشتن ودر رفتن |
curled |
تاب برداشتن فردادن |
curl |
تاب برداشتن فردادن |
curls |
تاب برداشتن فردادن |
to raise the v |
توری یانقاب ازروی برداشتن |
to relieve one of a load |
باراز دوش کسی برداشتن |
photographed |
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن |
photograph |
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن |
unburdens |
بار از دوش کسی برداشتن |
unburdening |
بار از دوش کسی برداشتن |
unburden |
بار از دوش کسی برداشتن |
to keep pace with any one |
گام های برابرباکسی برداشتن |
to rob peter to pay paul |
از ریش برداشتن و بسیل گذاشتن |
to take a step forward |
گامی سوی جلو برداشتن |
vorlage |
خیز برداشتن از ناحیه قوزک پا |
pick up <idiom> |
برداشتن چیزی ازروی زمین |
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent. |
دور برداشتن ( جسور شدن ) |
turbary |
حق برداشتن خاک از زمین غیر |
spread oneself too thin <idiom> |
با یک دست چند هندوانه برداشتن |
to throw off the mask |
پرده از روی کار برداشتن |
take off |
برداشتن پرواز کردن هواپیما |
appendectomy |
برداشتن زائده اپاندیس یا اویزه |
boning |
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن |
film |
تاری چشم فیلم برداشتن از |
lobectomy |
برداشتن قسمتی ازیک عضو |
filmed |
تاری چشم فیلم برداشتن از |
degreasing |
از بین بردن یا برداشتن گریس |
commissurotomy |
برداشتن بافت عصبی رابط |
cathodogeaph |
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از |
bones |
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن |
kodak |
بادوربین کداک عکس برداشتن |
bone |
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن |
photographs |
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن |
boned |
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن |
photographing |
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن |
transplantable |
قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری |
gastrectomy |
عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده |
adenoidectomy |
عمل برداشتن لوزه سوم [پزشکی] |
removal |
از بین بردن برداشتن پیاده کردن |
To sweep the board . |
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن |
to take inventory |
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن |
notate |
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن |
insuperability |
عدم امادگی برای از میان برداشتن |
hop step |
طرز گام برداشتن در پرتاب نیزه |
to step out |
گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن |
to commandeer something |
چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن |
bote |
حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف |
to tilt at the ring |
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن |
to d. up a liquid |
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن |
capped |
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی |
cap |
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی |
to make a long arm |
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن] |
hitch kick |
پرش طول با دو گام برداشتن درهوا و دست بالای سر |
volte |
حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر |
stem turn |
پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای |
vasectomy |
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن |
vasectomies |
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن |
to p the well |
تمام یاقسمتی ازاثاثیه چاه کنی را ازسرچاه نفت برداشتن وبردن |
relief hole |
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد |
sagging |
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز |
commandeered |
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن |
commandeer |
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن |
commandeering |
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن |
commandeers |
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن |
free drop |
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان |
ladling |
باملاقه کشیدن باملاقه برداشتن |
ladles |
باملاقه کشیدن باملاقه برداشتن |
ladled |
باملاقه کشیدن باملاقه برداشتن |
desist |
دست برداشتن از دست کشیدن |
ladle |
باملاقه کشیدن باملاقه برداشتن |
desists |
دست برداشتن از دست کشیدن |
desisting |
دست برداشتن از دست کشیدن |
desisted |
دست برداشتن از دست کشیدن |
lithoprint |
با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن |
side step |
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست |
decollate |
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی |