English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 41 (4 milliseconds)
English Persian
officer's mess نهارخوری افسران
Other Matches
messes نهارخوری باشگاه
mass hall سالن نهارخوری
triclinium اطاق نهارخوری
mess نهارخوری باشگاه
dining rooms اطاق نهارخوری
dining room اطاق نهارخوری
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
tea shops نهارخوری قهوه خانه
tea shop نهارخوری قهوه خانه
opposite numbers افسران شاغل
senior officer ارشدترین افسران
batons عصای افسران
baton عصای افسران
wardroom اطاق افسران
wardroom باشگاه افسران ناو
shoulder mark درجه سردوشی افسران
wardroom اطاق افسران ناو
officer's mess سالن غذاخوری افسران
senior officers افسران ارشدیا بالارتبه
statem room خوابگاه افسران ناو
staffs افسران صاحب منصبان
opposite numbers افسران مشغول به کار
staff افسران صاحب منصبان
staffed افسران صاحب منصبان
officers call نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
ward room اطاق افسران در کشتی جنگی
they were badly officered افسران انها خوب نبودند
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
gun room اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
stalag بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
dining facility ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
bat money فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com