English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
perfection of savagery نهایت وحشی گری
Other Matches
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl مرغان وحشی پرندگان وحشی
ferae naturae وحشی ذاتا وحشی
infinity بی نهایت
an infinite quantity بی نهایت
extremities نهایت
extremity نهایت
screamingly بی نهایت
outrance نهایت
infintesimal بی نهایت
to infinity تا نهایت
to infinity بی نهایت
to a fault بی نهایت
in the extreme بی نهایت
plaguily بی نهایت
to an extreme بی نهایت
beyond measure بی نهایت
an infinite بی نهایت
endlessly بی نهایت
infinite بی نهایت
excessively بی نهایت
extreme نهایت
fearfully بی نهایت
omega نهایت
galactic بی نهایت بزرگ
to the quick بی نهایت سراسر
infinity بی نهایت [ریاضی]
breathlessly با نهایت اشتیاق
intolerable تن در ندادنی بی نهایت
sustainable energy انرژی بی نهایت
infinite quantity مقدار بی نهایت
infinitesimal بی نهایت کوچک
infinitesimal بی نهایت خرد
Without ( beyond , above ) price . بی نهایت قیمتی
frustum جزء بی نهایت کوچک
bag of nerves آدم بی نهایت عصبانی و نگران
he did his utmost نهایت کوشش را بعمل اوردن
It is dirt cheap . It is a give - away . مفت است ( بی نهایت ارزان )
nervous wreck آدم بی نهایت عصبانی و نگران
bundle of nerves آدم بی نهایت عصبانی و نگران
Ravishingly beautiful . مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
use up every ounce of energy نهایت تلاش خود را به کار بستن
I was petrified. دود از کله ام بلند شد ( بی نهایت متعجب شدم )
To go flat out . To make astupendous effort. غیرت بخرج دادن ( نهایت تلاش را کردن )
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
ungovernable وحشی
gris وحشی
Gothic وحشی
savaging وحشی
savages وحشی
savaged وحشی
uncivilized وحشی
anthropophagus وحشی
unmannerly وحشی
rambunctious وحشی
ruttish وحشی
hare brained وحشی
sylvatic وحشی
ferine وحشی
unshaped وحشی
unshapen وحشی
boarish وحشی
savage وحشی
truculent وحشی
ferocious وحشی
undaunted وحشی
wildest وحشی
barbaric وحشی
ruffian وحشی
ruffians وحشی
barbarous وحشی
feral وحشی
wilds وحشی
wild وحشی
manlike جنس نر وحشی
saracen کافر وحشی
horsemint نعناع وحشی
buffaloes گاو وحشی
semi barbarian نیم وحشی
brutalised وحشی شدن
tiger cat گربه وحشی
brutalises وحشی شدن
toadflax کتان وحشی
gothicism وحشی گری
brutalising وحشی شدن
brutalize وحشی شدن
uncivil وحشی بی ادب
mustang اسب وحشی
brutalizes وحشی شدن
on the same p as the savages درترازو وحشی ها
onion couch یکجور جو وحشی
brutalizing وحشی شدن
buffalo گاو وحشی
onion grass یکجور جو وحشی
brutalized وحشی شدن
imbrute وحشی شدن
feral child کودک وحشی
bestiality وحشی گری
grosser وحشی توده
grossed وحشی توده
gross وحشی توده
uncivilly وحشی بی ادب
grosses وحشی توده
grossest وحشی توده
grossing وحشی توده
wild rice برنج وحشی
wildling حیوان وحشی
wildness وحشی گری
Wild West غرب وحشی
wildlife حیوانات وحشی
headaches خشخاش وحشی
headache خشخاش وحشی
barbarize وحشی کردن
bullock گوساله وحشی
savage وحشی شدن
bullocks گوساله وحشی
savages وحشی کردن
mallards اردک وحشی
savages وحشی شدن
wildfowl اردک وحشی
savaged وحشی کردن
mallard اردک وحشی
savaged وحشی شدن
savage وحشی کردن
barbarise وحشی کردن
savaging وحشی کردن
cheetahs یوزپلنگ وحشی
parsnips هویج وحشی
fellness وحشی گری
wildcats گربه وحشی
farouche وحشی صفت
savaging وحشی شدن
parsnip زردک وحشی
wildcat گربه وحشی
parsnip هویج وحشی
cheetah یوزپلنگ وحشی
charlock خردل وحشی
parsnips زردک وحشی
the african savages وحشی های آفریقا
ferocity وحشی گری سبعیت
barbarians ادم وحشی یابربری
styrax بوته وحشی جاوی
sheldrake اردک وحشی دریایی
wild parsley انواع هویج وحشی
troglodyte انسانهای غارنشین وحشی
buffs گاو وحشی زردنخودی
buff گاو وحشی زردنخودی
wildfowler شکارچی غاز وحشی
wild beasts جانوران وحشی وحوش
brutal حیوان صفت وحشی
marihuana تنباکوی وحشی بیابانی
barbarian ادم وحشی یابربری
ruffianly گردن کلفت وحشی
gooseberry bush درخت انگور وحشی
feral حیوان شکاری وحشی
brent یکجورغاز وحشی کوچک
caprifig درخت انجیر وحشی
marijuana تنباکوی وحشی بیابانی
greylag غاز وحشی اروپایی
leopard پلنگ گربه وحشی
leopards پلنگ گربه وحشی
perfection of savagery کمال وحشی گری
mallard نوعی مرغابی وحشی
madcap ادم بی پروا و وحشی
mallards نوعی مرغابی وحشی
barbarise وحشی گری کردن
barbarize بیگانه یا وحشی شدن
The patience of job. صبر ایوب ( صبر وحوصله بی نهایت زیاد )
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
passenger pigeon کبوتر وحشی امریکای شمالی
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
masterwort سنبل ختایی جاوه وحشی
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
catamount ادم پس کوهی و وحشی صفت
polecat موش خرمای وحشی اروپایی
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
charreada سواری مکزیکی اسب وحشی
wild eyed دارای چشمان وحشی وخیره
polecats موش خرمای وحشی اروپایی
catamountain ادم پس کوهی و وحشی صفت
to have the wild stag's foot <idiom> در چابکی پای آهوی وحشی داشتن.
zootechny فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
diana الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
zootechnics فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
saddle bronc riding سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
cougars گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
cougar گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
closed back بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
passanger شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
roughrider سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
agriology مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com