English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
telic نهایی دارای هدف نهایی
Search result with all words
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Other Matches
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
definite <adj.> نهایی
final نهایی
high limit حد نهایی
ultimata نهایی
finals نهایی
privy نهایی
conclusive نهایی
ultimate نهایی
ultimatum نهایی
peremptory نهایی
terminals نهایی
terminal نهایی
definitive نهایی
closing نهایی
ultimatums نهایی
ultimatum هدف نهایی
semi-final نیمه نهایی
ultimate load بار نهایی
try-out تمرین نهایی
additional costs [expenses] هزینه نهایی
incremental cost هزینه نهایی
ultimatums هدف نهایی
extra expenses هزینه نهایی
try-outs تمرین نهایی
quarterfinal یک چهارم نهایی
final result نتیجه نهایی
final term جمله نهایی
final value ارزش نهایی
final velocity سرعت نهایی
ultimate speed سرعت نهایی
drafts نیمه نهایی
drafted نیمه نهایی
finals مسابقه نهایی
top speed سرعت نهایی
final report گزارش نهایی
last word <idiom> نظر نهایی
final judgement حکم نهایی
final payment پرداخت نهایی
final position وضعیت نهایی
draft نیمه نهایی
ultimata هدف نهایی
quarter final یک چهارم نهایی
terminus ایستگاه نهایی
end strength استعداد نهایی
terminuses ایستگاه نهایی
ultimate strength مقاومت نهایی
end user کاربر نهایی
ultimate analysis تجزیه نهایی
elevation stop حد نهایی درجه
end product محصول نهایی
ultimate stress تنش نهایی
semifinal نیمه نهایی
margin utility مطلوبیت نهایی
incremental cost هزینه نهایی
differential cost هزینه نهایی
differential cost ارزش نهایی
second check بررسی نهایی
net result نتیجه نهایی
ultimate stress limit حد تنش نهایی
end product فراورده نهایی
extreme position وضعیت نهایی
quarter-final یک چهارم نهایی
final assembly مونتاژ نهایی
final assembly نصب نهایی
final cut برش نهایی
final destination مقصد نهایی
final diameter قطر نهایی
final drive گرداننده نهایی
home stretch مرحله نهایی
final act سند نهایی
quarter-finals یک چهارم نهایی
limiting value ارزش نهایی
semi finals نیمه نهایی
armageddon مبارزهء نهایی
final مسابقه نهایی
grail هدف نهایی
extreme range برد نهایی
semi-finals نیمه نهایی
finalising بمرحله نهایی رساندن
finalises بمرحله نهایی رساندن
terminal repeater تقویت کننده نهایی
finalised بمرحله نهایی رساندن
no wind position محل نهایی هواپیما
finishing strokes دست کاری نهایی
finalize بمرحله نهایی رساندن
front end نرم افزار نهایی
ultimacy حالت نهایی غائیت
ultimate strength مقاومت یا استحکام نهایی
ultimate tensile stress تنش کشش نهایی
aircraft rigging تنظیم نهایی هواپیما
finalizing بمرحله نهایی رساندن
finalizes بمرحله نهایی رساندن
finalized بمرحله نهایی رساندن
tail end قسمت نهایی انتها
terminal ballistics بالیستیک نهایی گلوله
end user استفاده کننده نهایی
face formwork قالب بندی نهایی
endings بخش نهایی چیزی
final approach مسیر نهایی فرود
final decision رای قطعی و نهایی
final measurement اندازه گیری نهایی
finale اهنگ نهایی اخر
finales اهنگ نهایی اخر
ending بخش نهایی چیزی
final invoice صورت حساب نهایی
final heading مسیر پرواز نهایی
marginal costing هزینه یابی نهایی
margine efficiency of capital بازده نهایی سرمایه
backdoor وسیله نهایی یا زیرجلی
mechanicals نتیجه نهایی تجسمی
diminishing marginal utility فایده نهایی نزولی
margin land حد نهایی بازده زمین
draft report گزارش نیمه نهایی
decreasing marginal cost هزینه نهایی نزولی
World Series مسابقات نهایی بیسبال
final temperature درجه حرارت نهایی
printout نسخه چاپی نتیجه نهایی
printouts نسخه چاپی نتیجه نهایی
diminishing marginal utility نزولی بودن مطلوبیت نهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final drive چرخ گرداننده نهایی شنی
end product قطعات حاصله دستگاه نهایی
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
pay off جزای کیفر نتیجه نهایی
final heading سمت پرواز یا حرکت نهایی
diminishing marginal product منحنی نزولی محصول نهایی
returning گزارش نهایی هیات تحقیق
scope نقطه توجه طرح نهایی
final protocol مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
return گزارش نهایی هیات تحقیق
returns گزارش نهایی هیات تحقیق
returned گزارش نهایی هیات تحقیق
finallist کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
final shaving پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
finality اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
quarterfinal دوره یک چهارم نهایی درمسابقات حذفی
integrated revision بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
surf off دور نهایی مسابقه موج سواری
semi-finalist شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-finalists شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
showdown مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
showdowns مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
imprisonment محبوس کردن پس ازصدور حکم نهایی
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
all the way اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
armageddon مبارزهء نهایی میان نیکی وبدی در قیامت
tag line جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
semifinalist کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
quarterfinalist کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
ultimate tensile strength حد نهایی کشش و استحکام نخ [قبل از پاره شدن]
decision altitude ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
interrupts توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupt توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
sprocket دنده ملخی مین چرخ گرداننده نهایی در تانک
interrupting توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
goal 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
check plot یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
goals 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
offsetting حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offset حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
trailers بایت نهایی فایل که حاوی خصوصیات فایل وکنترل است
trailer بایت نهایی فایل که حاوی خصوصیات فایل وکنترل است
offset مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offsetting مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
boilerplating قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
vehicle mass ratio نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
spring tide جذر و مد با دامنه زیاد حداکثر جذر و مد نهایی دریایی
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
boilerplate متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
BOF متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
extreme range برد نهایی جنگ افزار حداکثر برد
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
front end processor پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
definitive hospitalization سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com