English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
English Persian
worse for wear <idiom> نهبه خوبی جدیدتر
Other Matches
powering نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powered نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
Excellencies خوبی
Excellency خوبی
niceness خوبی
goodliness خوبی
charmingness خوبی
agreeability خوبی
goodness خوبی
admirableness خوبی
nicety خوبی
niceties خوبی
primeness خوبی
agreeableness خوبی
wellness خوبی
the watch is warranted خوبی ساعت
as good as بهمان خوبی
the work was well paid پول خوبی
epicurus و خوبی است
fineness لطافت خوبی
good wishes ارزوی خوبی
I made a decent profit. سود خوبی بر دم
lambhood بره خوبی
poverty is a good test خوبی است
our library is well stocked خوبی دارد
graced زیبایی خوبی
grace زیبایی خوبی
graces زیبایی خوبی
gracing زیبایی خوبی
excellence خوبی تفوق
a nice guy آدم خوبی
a nice guy مرد خوبی
with the best of them <idiom> به خوبی هرکس
bovarism بوواری خوبی
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
what a nice man he is! چه ادم خوبی است !
He is a good ( nice ) fellow(guy) اوآدم خوبی است
Both of us will make a good team. ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
He pocketed a tidy sum. پول خوبی به جیب زد
kick up one's heels <idiom> زمان خوبی داشتن
He writes well . he wields a formidable pen . قلم خوبی دارد
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
feel like a million dollars <idiom> احساس خوبی داشتن
out of kilter <idiom> دربالانس خوبی نبودن
have a time <idiom> زمان خوبی داشتن
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
maintain به خوبی مراقبت شده
maintained به خوبی مراقبت شده
maintains به خوبی مراقبت شده
to set a good example سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
to pocket a tidy sum <idiom> پول خوبی به جیب زدن
I got good marks in the exams . نمرات خوبی درامتحان آوردم
bite the hand that feeds you <idiom> جواب خوبی را با بدی دادن
have an eye for <idiom> سلیقه خوبی درچیزی داشتن
live it up <idiom> روز خوبی راداشته باشید
That was a very good meal. غذای خیلی خوبی بود.
It is avery good ( an original ) idea. فکر بسیار خوبی است
Good number ! حقه [نمایش] خوبی بود!
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
He has a good permanent job. شغل ثابت خوبی دارد
he is a bad husband خانه دار خوبی نیست
he has a fine p in the town اوخانه خوبی در شهر دارد
She has been a good wife to him. همسر خوبی برایش بوده
What find bath. عجب حمام خوبی است
She made a good wife. اوزن خوبی ازآب درآمد
we went for a good round گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
well handled بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
paragon مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragons مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
qualities ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
fizzle out <idiom> خراب شدن بعداز شروع خوبی
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
quality ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
He left a great name behid him . نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
He has a strong punch. ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
This is a good residential are ( neighbourhood ) . اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
coloury دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
We all think he is very nice. ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
blessing in disguise <idiom> [چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
optical طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
graphics UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
utilitarianism بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
dark bulb نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
letter quality printing چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
aniline رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
He shoots well خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
onion skin پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
the well was a bad producer ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
Farahan فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me . با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com