Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
falangisme
نهضت فاشیستی اسپانیا که حزب معتقد به ان حالیه تنها حزب قانونی اسپانیاست
Other Matches
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
fascism
حکومت فاشیستی
clandestine
سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
hispania
اسپانیا
Estilo Modernista
هنو نو اسپانیا
Spain
کشور اسپانیا
to lay down a rule
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
infanta
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
galicean
بومی یا زبان گالیس ولایتی از اسپانیا
infante
جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
alicatado
[کاشی کاری منقوش در اسپانیا و آمریکای لاتین]
rising
نهضت
movement
نهضت
causing
نهضت
causes
نهضت
cause
نهضت
revolts
نهضت جنبش
revolt
نهضت جنبش
labor movement
نهضت کارگری
irredentism
نهضت بازستانی
reformers
طرفدار نهضت
reformer
طرفدار نهضت
reformation
نهضت جنبش
Desornamentado
[سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
crusade
جنگ مذهبی نهضت
crusades
جنگ مذهبی نهضت
initial movement
نهضت اول پیشقدمی
crusading
جنگ مذهبی نهضت
crusaded
جنگ مذهبی نهضت
Zionism
صهیون گرایی نهضت صهیونیسم
reform movement
جنبش یا نهضت برای اصلاحات
Zionism
نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
Alcaraz
یکی از مراکز بافت فرش در اسپانیا مربوط به قرن ۱۵ تا ۱۷ میلادی با طرح های شبکه ای و بندی
Zionist
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
neoscholasticism
نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
sturm und drang
نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
automatic release date
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
believer
معتقد
believers
معتقد
theist
معتقد بخدا
trinitarian
معتقد به تثلیث
introspectionist
کسیکه معتقد به
fatalist
معتقد به سرنوشت
casualist
معتقد به اتفاق
predestinarian
معتقد به تقدیر
resurrectionist
معتقد برستاخیز
polygamist
معتقد به تعددزوجات
ashkenazim
عنوان یهودیان المانی که در مقابل سفارادی که به یهودیان اسپانیا وپرتقال اطلاق میشود
rationalistic
معتقد به اصالت عقل
materialist
معتقد به اصالت ماده
nihilist
معتقد به مکتب nihilism
moralist
معتقد به اصول اخلاق
moralists
معتقد به اصول اخلاق
spiritualist
معتقد بارتباط باارواح
spiritualists
معتقد بارتباط باارواح
rationalist
معتقد به فلسفه عقلانی
materialists
معتقد به اصالت ماده
henotheist
معتقد یا وابسته به توحیدنوبتی
naturalists
معتقد به فلسفه طبیعی
naturalist
معتقد به فلسفه طبیعی
idealist
معتقد به ایده الیسم
red tapist
معتقد به red-tapism
trinitarian
معتقد بوجوداقانیم ثلاثه
legitimated
عذر قانونی قانونی
legitimate
عذر قانونی قانونی
legitimating
عذر قانونی قانونی
legitimates
عذر قانونی قانونی
flamenco
رقص تند کولیها اسپانیا رقص فلامنکو
socialist
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialists
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
adoptionist
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
evolutionist
معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
biracialism
معتقد به یا دارای دونژاد بودن
self-righteousness
معتقد بعدالت وتقوی خود
rabbinist
معتقد به احادیث بنی اسرائیل
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
principle
معتقد باصول ومبادی کردن
self righteous
معتقد بعدالت وتقوی خود
epicurus
نام فیلسوف یونانی که معتقد
self-righteous
معتقد بعدالت وتقوی خود
representationalist
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
revelationist
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
millenarian
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
totemist
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
totemite
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
Alhambra
تزئینات الحمرا
[در ساختمان غربی اسپانیا استفاده می شود که شامل مجموعه ای از غرفه های به هم متصل شده با دو حیاط بزرگ در هر گوشه می شود.]
animalist
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
sabbatarian
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
geocentric
معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
infallibilist
کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
Trinity
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
trade unionism
سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
anthropocentric
معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
tour de france
مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
limitarian
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
eyestrings
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
solipsism
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
soles
تنها
single
تنها
single line
خط تنها
sole
تنها
lonelier
تنها
loneliest
تنها
lonely
تنها
alone
تنها
lone
تنها
recluse
تنها
recluses
تنها
mere
تنها
merest
تنها
exclusive
تنها
just
تنها
solitary
تنها
unique
تنها
solitarily
تنها
siolus
تنها
by oneself
تنها
solus
تنها
by one,s self
تنها
by it self
تنها
solo
تنها
unaccompanied
تنها
solos
تنها
by yourself
تنها
only
تنها
uniquely
تنها
single-handed
تنها
single handed
تنها
out in the cold
<idiom>
تنها
physiocrats
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
aside
صحبت تنها
to pull a lone oar
تنها کارکردن
wirte only
تنها نوشتن
read only
تنها خواندنی
fly by the seat of one's pants
<idiom>
دست تنها
he alone went
تنها اورفت
strands
تنها گذاشتن
soli
تنها خوانان
sole argument
تنها دلیل
single haneded
دست تنها
leave alone
تنها گذاردن
lone electron
الکترون تنها
strand
تنها گذاشتن
bare handed
دست تنها
bread alone
تنها نان
singly
تنها انفرادا
single
تنها یک نفری
Do not leave me alone.
من را تنها نگذار.
sole
تنها انحصاری
soles
تنها انحصاری
soles
شالوده تنها
sole
شالوده تنها
asides
صحبت تنها
lonesome
تنها وبیکس
lonely hearts
تنها و جویای همدم
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
leave in the lurch
<idiom>
دست تنها گذاشتن
adhoc
تنها به این منظور
not only he came but
نه تنها امد بلکه
to pull a lone oar
تنها پارو زدن
to live to oneself
تنها زندگی کردن
but
نه تنها بطور محض
to reckon with out one's host
تنها به قاضی رفتن
out of pure mischief
تنها از روی بدجنسی
monological
تنها سخن گو خودگووخودشنو
lone pair electron
زوج الکترون تنها
To go alone to the judge .
<proverb>
تنها به قاضى رفتن.
satyagraha
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
monetary school
مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
bare king
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
par for the course
<idiom>
تنها چیزیکه انتظار داشته
baring the king
تنها کردن شاه شطرنج
photon
تنها یک الکترون تابش شود
rat race
<idiom>
رها کردن ،تنها گذاشتن
one-track mind
<idiom>
تنها به یک چیز فکر کردن
lip service
<idiom>
تنها زبونی موافقت کردن
zoon
تنها محصول یک نطفه واحد
Come along and keep me company.
بامن بیا تا تنها نباشم
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
futilitarian
کسی که معتقد است کوشش بشر بی فایده وبی نتیجه است
live out of a suitcase
<idiom>
تنها بایک چمدان زندگی کردن
endorsement in blank
فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
tap
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
Leave her alone.
اورا تنها (بحال خود ) بگذار
tapped
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
i was reserved for it
تنها برای من مقدر شده بود
tapping
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
His only aim and object is to make afortune .
تنها قصدش پولدار شدن است
i rely solely on god...
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i did it only for your sake
تنها به خاطرشما این کار را کردم
lysenkoism
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
solifidian
کسیکه معتقد است که ایمان تنهامایه رستگاری است
mercantilists
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
monarch
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
This is the only way to guarantee that ...
تنها راه برای تضمین این است که ...
peripheral
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com