English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
loading apron نوار بارگیری
Other Matches
preload loading بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
capstan میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
endurance loading بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
combat loading بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
azimuth زاویه افقی درست نوک نوار نسبت به نوار مغناطیسی
reel to reel کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel-to-reel کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
pickup reel نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
splices نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splice نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
spliced نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splicing نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
guard band بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
perforated tape نوار کاغذی یا نوار بلند که داده به صورت پانج شده روی آن ذخیره میشود
pinchwheel چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود
auto توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
autos توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
magnetic tapes جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود
magnetic tape جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود
cartridges جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
cartridge جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
identity الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
identities الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
reel to reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
deceleration time زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
readers ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
reader ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
leaders قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما
leader قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما
tape drive نوار چرخان نوار ران
tape drives نوار چرخان نوار ران
video cassettes نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassette نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
filmstrip نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
burdening بارگیری
charging بارگیری
loading bridge پل بارگیری
loading بارگیری
stowage بارگیری
material handling bridge پل بارگیری
well deck پل بارگیری
shipping بارگیری
ammunition loading line خط بارگیری مهمات
commercial loading بارگیری تجارتی
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
charging crane جرثقیل بارگیری
pre loading بارگیری اولیه
bucket charging بارگیری با سطل
Loading and unloading. بارگیری وتخلیه
apron محوطه بارگیری
cargo net تور بارگیری
stowed بارگیری کردن
load factor ضریب بارگیری
carburizing pot فرف بارگیری
well deck عرشه بارگیری
laden بارگیری شده
stow بارگیری کردن
stows بارگیری کردن
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
pick up and delivery بارگیری و تحویل
charging car واگن بارگیری
charging wharf اسکله بارگیری
charging berth اسکله بارگیری
aprons محوطه بارگیری
point of loading نقطه بارگیری
plimsol mark علایم بارگیری
stowing بارگیری کردن
plimsol mark مارک بارگیری
bulk loading بارگیری در مخازن
loading فرفیت بارگیری
loading diagram دیاگرام بارگیری
loading chart جدول بارگیری
loading bucket سطل بارگیری
load lines علایم بارگیری
pallets کفه بارگیری
line charging current جریان بارگیری خط
line charging capacity فرفیت بارگیری خط
load بارگیری مهمات
loading facilities وسایل بارگیری
loading point نقطه بارگیری
magnetic loading بارگیری مغناطیسی
loading time زمان بارگیری
loading table جدول بارگیری
loading station ایستگاه بارگیری
loading site محل بارگیری
loading site سکوی بارگیری
loading scale مقیاس بارگیری
loading rack سکوی بارگیری
load بارگیری کردن
load فرفیت بارگیری
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
on berth ناوحاضربه بارگیری
embarkation table جدول بارگیری
embarkation area محوطه بارگیری
pallet کفه بارگیری
download بارگیری پایین
quay سکوی بارگیری
quays سکوی بارگیری
deadweight تناژ بارگیری
pallete کفه بارگیری
frequency loading بارگیری فرکانسی
stowage بارگیری و باراندازی
loads فرفیت بارگیری
loads بارگیری مهمات
pack saddle زین بارگیری
loads بارگیری کردن
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
tactical loading بارگیری رزمی یا جنگی
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore بارگیری وباراندازی کردن
actual obligated space محل یا جا در بارگیری دریایی
staging unit یکان بارگیری کننده
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores بارگیری وباراندازی کردن
loading بارگیری مهمات درهواپیما
loading list لیست بارگیری خودرو
ingot charging crane جراثقال بارگیری شمش
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
loading chart طرح بارگیری هواپیما
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
charging side محل بارگیری کوره
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
initial program load بارگیری برنامه اغازی
cargo port دریچه بارگیری ناو
cargo plan طرح بارگیری ناو
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
loading plan طرح بارگیری خودرو
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
loading space فضای قابل بارگیری
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
laydays ایام بارگیری و باراندازی کشتی
fio بدون هزینه تخلیه و بارگیری
palletetisation درکفه بارگیری قرار دادن
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
port شراب شیرین بارگیری کردن
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
reloadable control storage انباره با کنترل بارگیری مجدد
loading ramp راهروی شیب دار بارگیری
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
mutilation table جدول راهنمای بارگیری خودروها
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
lay day روز بارگیری وباراندازی کشتی
lay day ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lighterage هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
lading بارگیری عمل بار کردن
mutilation table جدول بارگیری پیش بینی شده
drayage چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
portcall درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
pickup zone منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
embarkation element یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
lighterage هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
actual placement قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
ipl Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
block stowage loading بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
magnetic tape recording ضبط روی نوار مغناطیسی ضبط نوار مغناطیسی
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
deck cargo بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
over shipment ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com