Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
dead band
نوار مرده
Other Matches
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
capstan
میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
azimuth
زاویه افقی درست نوک نوار نسبت به نوار مغناطیسی
pickup reel
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
reel to reel
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel-to-reel
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
splices
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splicing
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
spliced
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splice
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
guard band
بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
perforated tape
نوار کاغذی یا نوار بلند که داده به صورت پانج شده روی آن ذخیره میشود
pinchwheel
چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود
auto
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
autos
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
magnetic tape
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود
magnetic tapes
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود
cartridge
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
cartridges
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
identities
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
identity
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
reel-to-reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
deceleration time
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
reel to reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reader
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
readers
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
leaders
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما
leader
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما
tape drives
نوار چرخان نوار ران
tape drive
نوار چرخان نوار ران
video cassette
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassettes
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
filmstrip
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
vapid
مرده
dead
مرده
his heart sank
دل مرده شد
at rest
مرده
defunct
مرده
one-man
یک مرده
exanimate
مرده
hearses
مرده کش
lifeless
مرده
low-spirited
دل مرده
low spirited
دل مرده
hearse
مرده کش
extinct
مرده
deceased
مرده
one man
یک مرده
in the dust
مرده
six feet under
<idiom>
مرده
lyke wake
پاسبانی مرده در شب
slaked lime
اهک مرده اهک مرده
necrophilia
مرده گرایی
saprophage
مرده خوار
resurrectionist
مرده دزد
idle turn
کلاف مرده
swelled
موج مرده
inhumationist
مرده خاک کن
idle wire
سیم مرده
air slaked lime
اهک مرده
dead volume
حجم مرده
stillbirth
مرده زاد
resurrection man
مرده دزد
parted
درگذشته مرده
blate
روح مرده
necrolatry
مرده پرستی
necromania
مرده پرستی
pah
مرده شور
necrophagous
مرده خور
non productive time
زمان مرده
necropsy
مرده نگری
necrophobia
مرده هراسی
dead as a d.
بکلی مرده
murrain
گوشت مرده
swell
موج مرده
dead ball
توپ مرده
swells
موج مرده
stillbirths
مرده زاد
reliquiae
مرده ریگ
dead load
بار مرده
morgue
مرده خانه
morgues
مرده خانه
necrophagous
مرده خوار
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
living corpse
مرده متحرک
death day
سال مرده
dead time
زمان مرده
dead storage
حجم مرده
dead storage
گنجایش مرده
dead space
فضای مرده
playing dead
مرده نمایی
down with him
مرده باد
deadball
توپ مرده
dull finish
رخده مرده
out of play
توپ مرده
dull finish
کالیبر مرده
deadness
حالت مرده
exanimate
دل مرده وبیروح
death feigning
مرده نمایی
death's head
جمجمه مرده
death watch
پاسبان مرده
time lag
زمان مرده
autopsy
تشریح مرده
dead rise
فاصله مرده
widower
مرد زن مرده
autopsies
تشریح مرده
widowers
مرد زن مرده
cremations
مرده سوزانی
death masks
قیافه مرده
cremation
مرده سوزانی
ground swell
موج مرده
still born
مرده بدنیاامده
death mask
قیافه مرده
time lags
زمان مرده
dead soils
خاکهای مرده
defunct
مرده درگذشته
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
autopsy
تشریح نسج مرده
time lag
فاصله زمانی مرده
cadaveric
دارای رنگ مرده
blast it
مرده شورش را ببرد
autopsies
تشریح نسج مرده
dead-house
مرده شوی خانه
necromimesis
خود مرده انگاری
time lags
فاصله زمانی مرده
sloughy
شبیه پوست مرده
cirerar yurn
فرف خاکستر مرده
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
still born
مرده زاییده شده
mortuaries
مرده شوی خانه
plague on it
مرده شورش ببرد
protoxlead
سنگ مرده مرتک
inheritance
مرده ریگ وراثت
inheritances
مرده ریگ وراثت
funeral home
مرده شوی خانه
mortuary
مرده شوی خانه
death mask
ماسک صورت مرده
back lash eliminator
تعادل در مسیر مرده
eloge
ستایش شخص مرده
he seems to have died
ازقرارمعلوم مرده است
d. paleness
رنگ ارام مرده
departed
مرده درگذشته مرحوم
death masks
ماسک صورت مرده
sequestrum
قسمت بافت مرده
aeropause
منطقه جوی مرده
balefire
اتش مرده سوزانی
gralloch
احشای گوزن مرده
palled
تابوت محتوی مرده حائل
pall
تابوت محتوی مرده حائل
palling
تابوت محتوی مرده حائل
palls
تابوت محتوی مرده حائل
To be crazy about agirl .
کشته مرده دختری بودن
heritage
مرده ریگ سهم موروثی
cadaverous
دارای رنگ پریده و مرده
prosector
تشریح کننده بدن مرده
sciomantic
غیبگو از روی سایه مرده
natimortality
امار مرده زاییده شدگان
deathy
مرگ نما مرده وار
f. pile or pyre
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
wraiths
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
wraith
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
crematory
کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
funeral pyre
توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
postmortem
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
sciomacy
غیب گویی از روی سایه مرده
under hatches
زیر عرشه دوراز نظر مرده
urns
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
ossuary
محل امانت گذاری استخوان مرده
ossuary
فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
necrotic
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
incinerator
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
obsequial
وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
incinerators
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
clavus
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
pyres
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
corn
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
twicer
حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
lich gate
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
pyre
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
transmigration
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
But his body was eventually recovered.
اما ممکن بود او
[مرد]
فقط مرده بازیافته شود.
gavelkind
تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
hatchment
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
infarct
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com