English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (1 milliseconds)
English Persian
pat نوازش
pats نوازش
patted نوازش
patting نوازش
caress نوازش
caressed نوازش
caresses نوازش
caressing نوازش
blandishment نوازش
Other Matches
cuddly نوازش کن
caressingly با نوازش
endeariogly با نوازش
babies نوازش کردن
snogging نوازش کردن
fondled نوازش کردن
snoozle نوازش کردن
snogs نوازش کردن
fondling نوازش کردن
fondles نوازش کردن
baby نوازش کردن
petting نوازش جنسی
condescending نوازش کننده
fondler نوازش کننده
dandle نوازش کردن
caressive نوازش امیز
to pay one's addresses نوازش کردن
snog نوازش کردن
snogged نوازش کردن
blandisher نوازش کننده
smoochy نوازش کننده
caresser نوازش کننده
fondle نوازش کردن
pat نوازش کردن
stroking نوازش کردن
cuddle نوازش کردن
cuddled نوازش کردن
cuddles نوازش کردن
cuddling نوازش کردن
strokes نوازش کردن
patting نوازش کردن
stroked نوازش کردن
stroke نوازش کردن
patted نوازش کردن
pats نوازش کردن
paddling بادست نوازش کردن
paddle بادست نوازش کردن
paddled بادست نوازش کردن
petted معشوقه نوازش کردن
pets معشوقه نوازش کردن
paddles بادست نوازش کردن
pet معشوقه نوازش کردن
to be cuddling [with sb.] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be petting [with sb.] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be smooching [with sb.] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be making [with sb.] [American E] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be canoodling بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be smooching with sb بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be snogging with sb. [British E] بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
rabble-rouser نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
Pied Piper نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
pats دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
patting دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
patted دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
pat دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
coaxed نوازش کردن چرب زبانی کردن
coax نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes نوازش کردن چرب زبانی کردن
blandish نوازش کردن چاپلوسی کردن
coddle نازپرورده کردن نوازش کردن
coddling نازپرورده کردن نوازش کردن
coddled نازپرورده کردن نوازش کردن
coddles نازپرورده کردن نوازش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com