English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
English Persian
handout نوبت بازی
handouts نوبت بازی
Search result with all words
striker کروکه بازی که نوبت اوست
striker بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers کروکه بازی که نوبت اوست
strikers بیلیارد بازی که نوبت اوست
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
Other Matches
intermit نوبت داشتن نوبت شدن
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
tour نوبت
reprise نوبت
inning نوبت
periodicity نوبت
heat نوبت
intermittence نوبت
out of turn بی نوبت
tertian fever نوبت سه به یک
toured نوبت
touring نوبت
tours نوبت
tricked نوبت
tricking نوبت
serves نوبت
turns نوبت
heats نوبت
served نوبت
serve نوبت
turn نوبت
trick نوبت
alternation نوبت
tertian fever نوبت غب
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
shifted نوبت کار
shifted نوبت کاری
round نوبت گردکردن
shifts نوبت تعویض
shifts نوبت کار
shifts نوبت کاری
every dog has his day <idiom> آسیاب به نوبت
trick نوبت نگهبانی
tricked نوبت نگهبانی
roundest نوبت گردکردن
tricking نوبت نگهبانی
penalties از کف دادن نوبت
penalty از کف دادن نوبت
shift نوبت تعویض
shift نوبت کار
shift نوبت کاری
prime shift نوبت اول
period روزگار نوبت
round robin با گردش نوبت
round robin نوبت گردشی
periodic نوبت دار
period نوبت مرحله
periods نوبت مرحله
periods روزگار نوبت
period نوبت ایست
periods نوبت ایست
movement credit نوبت حرکت
intermittent نوبت دار
out of turn خارج از نوبت
whose turn is it? نوبت کیست
shifted نوبت تعویض
it is my lead نوبت من است
to be one's turn [go] نوبت [کسی] شدن
on deck در انتظار نوبت شنا
shift schedule برنامه نوبت کاری
My turn! حالا نوبت منه!
collocation نظم نوبت وترتیب
outed نوبت سرویس اسکواش
say نوبت حرف زدن
rota جدول نوبت خدمت
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
out نوبت سرویس اسکواش
out- نوبت سرویس اسکواش
batters توپزنی که نوبت اوست
batter توپزنی که نوبت اوست
says نوبت حرف زدن
rotas جدول نوبت خدمت
round نوبت گرد کردن
air register تنظیم نوبت پرواز
every other <idiom> به نوبت عرض شدن
first dogwatch نوبت نگهبانی عصر
it is your move نوبت شما است
on deck دونده منتظر نوبت
roundest نوبت گرد کردن
He jumped the queue. پرید توی صف ( خارج از نوبت )
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
every dog has his d. هرکسی چندروزه نوبت اوست
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
platoon بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
antiperiodic جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
moves نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
all things come to him who waits <proverb> بر اثر صبر نوبت ظفر آید
every dog has his day <idiom> <none> هرکسی پنج روزه نوبت اوست
platoons بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
move نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moved نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
first come, first served <idiom> هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
innings نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
one and nine balls billiard بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
threesome مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesomes مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
to catch out a batsman گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
concurrent اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
due از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
wickets میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
wicket میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
every one fired two rounds هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
patulousness بازی
game بازی
partie بازی
plain dealing بازی
gaming بازی
sportiveŠetc بازی کن
actions بازی
dibasic دو بازی
action بازی
falconine بازی
grey hound سگ بازی
hopscotch بازی لی لی
slackness بازی
solitaires تک بازی
solitaire تک بازی
watermanship اب بازی
openness بازی
fun بازی
home بازی
playing بازی
homes بازی
basics بازی
basic بازی
play بازی
played بازی
clearance بازی
plays بازی
agiotage سفته بازی
basic salt نمک بازی
playing بازی کردن
basic dye رنگینه بازی
basket ball یکجورتوپ بازی
charlatanism زبان بازی
basicity قدرت بازی
basification بازی شدن
basketball بازی بسکتبال
fronting بازی در سانتر
video games بازی دیدنی
sharp practice حقه بازی
hawking قوش بازی
swordplay فن شمشیر بازی
playground زمین بازی
playgrounds زمین بازی
puppetry عروسک بازی
winner برنده بازی
winners برنده بازی
achate مهرهء بازی
front بازی در سانتر
acrobacy بند بازی
acrobatism ریسمان بازی
active sodomy بچه بازی
actuble بازی کردن
video game بازی دیدنی
billiard بازی بیلیارد
played رل بازی کردن
computer game بازی کامپیوتری
conjury شعبده بازی
crampet game بازی شطرنج
played خلاصی بازی
cunningly به حیله بازی
dangerous play بازی خطرناک
dib قاپ بازی
played بازی کردن
dib تیله بازی
dibs بازی نرد
doll play عروسک بازی
pantomimes لال بازی
cock fighting خروس بازی
closed game بازی بسته
bonefire اتش بازی
bosh حقه بازی
box score حساب بازی
buggery بچه بازی
playing رل بازی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com