English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
period نوبت مرحله
periods نوبت مرحله
Other Matches
phased array ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
intermit نوبت داشتن نوبت شدن
sequenced ejection سیستم پرتاب مرحله به مرحله
creep مرحله به مرحله جلو رفتن
creeps مرحله به مرحله جلو رفتن
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
boost phase مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
leapfrogs پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogging پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogged پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrog پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
inflight phase مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
phasing مرحله بندی مرحله بندی عملیات
combat phase مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
periodicity نوبت
reprise نوبت
touring نوبت
toured نوبت
tertian fever نوبت سه به یک
tertian fever نوبت غب
served نوبت
alternation نوبت
heats نوبت
tour نوبت
turn نوبت
turns نوبت
out of turn بی نوبت
tricking نوبت
inning نوبت
intermittence نوبت
serve نوبت
tricked نوبت
serves نوبت
heat نوبت
tours نوبت
trick نوبت
intermittent نوبت دار
every dog has his day <idiom> آسیاب به نوبت
movement credit نوبت حرکت
handout نوبت بازی
shifts نوبت کار
whose turn is it? نوبت کیست
out of turn خارج از نوبت
trick نوبت نگهبانی
prime shift نوبت اول
tricked نوبت نگهبانی
round robin با گردش نوبت
round robin نوبت گردشی
it is my lead نوبت من است
tricking نوبت نگهبانی
handouts نوبت بازی
shifted نوبت کار
shift نوبت کار
penalties از کف دادن نوبت
periods نوبت ایست
shifted نوبت کاری
period نوبت ایست
period روزگار نوبت
shifts نوبت کاری
shifted نوبت تعویض
periodic نوبت دار
penalty از کف دادن نوبت
round نوبت گردکردن
shift نوبت تعویض
roundest نوبت گردکردن
shifts نوبت تعویض
periods روزگار نوبت
shift نوبت کاری
phased attack تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
collocation نظم نوبت وترتیب
on deck دونده منتظر نوبت
on deck در انتظار نوبت شنا
it is your move نوبت شما است
air register تنظیم نوبت پرواز
first dogwatch نوبت نگهبانی عصر
batters توپزنی که نوبت اوست
roundest نوبت گرد کردن
shift schedule برنامه نوبت کاری
My turn! حالا نوبت منه!
every other <idiom> به نوبت عرض شدن
round نوبت گرد کردن
batter توپزنی که نوبت اوست
rotas جدول نوبت خدمت
rota جدول نوبت خدمت
to be one's turn [go] نوبت [کسی] شدن
out- نوبت سرویس اسکواش
outed نوبت سرویس اسکواش
says نوبت حرف زدن
say نوبت حرف زدن
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
out نوبت سرویس اسکواش
every dog has his d. هرکسی چندروزه نوبت اوست
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
striker کروکه بازی که نوبت اوست
strikers کروکه بازی که نوبت اوست
strikers بیلیارد بازی که نوبت اوست
striker بیلیارد بازی که نوبت اوست
He jumped the queue. پرید توی صف ( خارج از نوبت )
antiperiodic جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
move نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
moved نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
every dog has his day <idiom> <none> هرکسی پنج روزه نوبت اوست
platoon بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
all things come to him who waits <proverb> بر اثر صبر نوبت ظفر آید
platoons بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
moves نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
first come, first served <idiom> هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
innings نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
one and nine balls billiard بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
threesome مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesomes مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
to catch out a batsman گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
strokes مرحله
rung مرحله
instar مرحله
creeping attack تک مرحله به مرحله
phased attack تک مرحله به مرحله
scene مرحله
scenes مرحله
processes مرحله
process مرحله
phased مرحله
phase مرحله
stepping مرحله
stages مرحله
grade مرحله
stroked مرحله
stroke مرحله
stage مرحله
step مرحله
stroking مرحله
phases مرحله
grades مرحله
stepping مرحله پایه
power stroke مرحله قدرت
one step operation عمل تک مرحله
oral stage مرحله دهانی
differential stage مرحله تفاضلی
step مرحله رتبه
output stage مرحله خروجی
developmental stage مرحله پیشرفت
developmental stage مرحله تکوینی
step مرحله پایه
point جهت مرحله
phallic stage مرحله التی
point مرحله قله
oedipal stage مرحله ادیپی
execute phase مرحله اجرا
in the first instance در مرحله اول
induction stroke مرحله تنفس
induction stroke مرحله مکش
grades مرحله گراد
intake stroke مرحله تنفس
intake stroke مرحله مکش
inextremis در اخرین مرحله
initiation sequence مرحله اغازی
grade مرحله گراد
job step مرحله برنامه
in the egg در مرحله نخستین
imprimis در مرحله نخست
exhaust stroke مرحله تخلیه
fetch phase مرحله واکشی
stepping مرحله رتبه
modulator مرحله تحمیل گر
macro stage مرحله کلان
fission process مرحله انشقاق
genital phase مرحله تناسلی
latency مرحله پنهانی
larval stage مرحله کرمی
exhaust stroke مرحله اگزوز
buffer stage مرحله میانگیر
phases مرحله عملیات
speed level مرحله سرعت
stages درجه مرحله
process مرحله جریان
phased مرحله عملیات
nth در مرحله چند
phase مرحله عملیات
an anxious time مرحله پر اضطراب
drivers مرحله تحریک
home stretch مرحله نهایی
driver مرحله تحریک
training cycle مرحله اموزش
processes مرحله جریان
termination stage مرحله پایانی
primordium مرحله نخست
propagation sequence مرحله انتشار
recovery phase مرحله شکوفائی
stage درجه مرحله
assault phase مرحله هجوم
anal stage مرحله مقعدی
recovery phase مرحله رونق
milestones مرحله برجسته
milestone مرحله برجسته
speed stage مرحله سرعت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com