Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English
Persian
whose turn is it?
نوبت کیست
Other Matches
whose make is it
ساخت کیست کار کیست
who is it
کیست این کیست
intermit
نوبت داشتن نوبت شدن
i d not know who he is
نمیدانم کیست
cysts
کیست ها
[پزشکی]
whose d. is she?
او دختر کیست
whose is it?
مال کیست
cyst
کیست
[پزشکی]
He wouldnt dare refuse.
سگ کیست که قبول نکند
who is this girl ?
این دختر کیست
hydatid
کیسه ابگونه کیست هیداتیک
Whose pencil is this ?
این مداد مال کیست ؟
Who owns this land ?
این زمین مال کیست ؟
who leads the orchestra
سر دسته این ارکستر کیست
The fox,being asked who his withness was ,said, my.
<proverb>
به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
tricked
نوبت
trick
نوبت
tours
نوبت
serve
نوبت
toured
نوبت
tour
نوبت
serves
نوبت
turn
نوبت
heat
نوبت
heats
نوبت
alternation
نوبت
served
نوبت
touring
نوبت
turns
نوبت
periodicity
نوبت
tricking
نوبت
out of turn
بی نوبت
reprise
نوبت
intermittence
نوبت
tertian fever
نوبت غب
inning
نوبت
tertian fever
نوبت سه به یک
round robin
نوبت گردشی
it is my lead
نوبت من است
every dog has his day
<idiom>
آسیاب به نوبت
intermittent
نوبت دار
prime shift
نوبت اول
handout
نوبت بازی
round robin
با گردش نوبت
tricking
نوبت نگهبانی
tricked
نوبت نگهبانی
trick
نوبت نگهبانی
movement credit
نوبت حرکت
out of turn
خارج از نوبت
handouts
نوبت بازی
periods
نوبت مرحله
periods
روزگار نوبت
periods
نوبت ایست
period
نوبت مرحله
shifted
نوبت کاری
period
روزگار نوبت
penalties
از کف دادن نوبت
penalty
از کف دادن نوبت
shift
نوبت تعویض
shifted
نوبت تعویض
shift
نوبت کار
shifted
نوبت کار
shift
نوبت کاری
shifts
نوبت تعویض
shifts
نوبت کار
roundest
نوبت گردکردن
round
نوبت گردکردن
periodic
نوبت دار
period
نوبت ایست
shifts
نوبت کاری
round
نوبت گرد کردن
shift schedule
برنامه نوبت کاری
My turn!
حالا نوبت منه!
to be one's turn
[go]
نوبت
[کسی]
شدن
batters
توپزنی که نوبت اوست
batter
توپزنی که نوبت اوست
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نوبت تو است.
roundest
نوبت گرد کردن
every other
<idiom>
به نوبت عرض شدن
out
نوبت سرویس اسکواش
on deck
دونده منتظر نوبت
rotas
جدول نوبت خدمت
collocation
نظم نوبت وترتیب
says
نوبت حرف زدن
air register
تنظیم نوبت پرواز
say
نوبت حرف زدن
rota
جدول نوبت خدمت
outed
نوبت سرویس اسکواش
it is your move
نوبت شما است
out-
نوبت سرویس اسکواش
first dogwatch
نوبت نگهبانی عصر
on deck
در انتظار نوبت شنا
striker
کروکه بازی که نوبت اوست
strikers
کروکه بازی که نوبت اوست
strikers
بیلیارد بازی که نوبت اوست
He jumped the queue.
پرید توی صف ( خارج از نوبت )
striker
بیلیارد بازی که نوبت اوست
every dog has his d.
هرکسی چندروزه نوبت اوست
bat around
توپ زدن به نوبت در یک ردیف
antiperiodic
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
all things come to him who waits
<proverb>
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
moved
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moves
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
move
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
platoons
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
queuing theory
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
To jump the queue.
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
platoon
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
every dog has his day
<idiom>
<none>
هرکسی پنج روزه نوبت اوست
first come, first served
<idiom>
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
innings
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
ball is in your court
<idiom>
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
one and nine balls billiard
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
threesomes
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesome
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
to catch out a batsman
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
concurrent
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
due
از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
wicket
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
wickets
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
every one fired two rounds
هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
duty roster
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com