Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (2 milliseconds)
English
Persian
loop mill rolling
نوردکاری حلقوی
Other Matches
loop sling
مهار حلقوی بار بند حلقوی
rolling mill engineer
مهندس نوردکاری
plate rolling mill
نوردکاری صفحه
hot rolling mill
نوردکاری داغ
reciprocating rolling process
فرایند نوردکاری رفت و امدی
stand
قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
crop end
بخشهای اضافی شمش که قبل از نوردکاری چیده میشود
ring cartilage
حلقوی
loop code
کد حلقوی
annulate
حلقوی
convolute
حلقوی
annular
حلقوی
cricoid
حلقوی
sigmoid
حلقوی
vortiginous
حلقوی
vortical
حلقوی
terete
حلقوی
annulated
حلقوی
orbiculate
حلقوی
loop antenna
انتن حلقوی
annulus
حلقه حلقوی
apple ring fender
دفرای حلقوی
peristalsis
حرکات حلقوی
bustle pipe
لوله حلقوی
loop knot tie
گره حلقوی
cup point
تیزی حلقوی
fairy ring
قارچ حلقوی
curl field
میدان حلقوی
annular projection
برامدگی حلقوی
interlocking
حلقوی بافتن
ring
جسم حلقوی
snap ring
خار حلقوی
verticillation
ارایش حلقوی
ringing
حلقوی شدن
ringbolt hitching
خفت حلقوی
ring tension
کشش حلقوی
ring network
شبکه حلقوی
ring nebula
سحابی حلقوی
annular jet
فوران حلقوی
annular eclipse
کسوف حلقوی
annular burner
مشعل حلقوی
ring armature
ارمیچر حلقوی
ring nebula
ابری حلقوی
lyraring nebula
سحابی حلقوی شلیاق
vortex drag
پسای جریانهای حلقوی
loop feeder
سیم تغذیه حلقوی
lyraring nebula
ابری حلقوی شلیاق
induction ring heater
گرمکن حلقوی القائی
vortexes
جریان حلقوی یا گردابی
atoll
جزیره مرجانی حلقوی
atolls
جزیره مرجانی حلقوی
wake
جریانهای حلقوی بال
waked
جریانهای حلقوی بال
wakes
جریانهای حلقوی بال
vortices
جریان حلقوی یا گردابی
bagel
نان شیرینی حلقوی
circular shift
تغییر مکان حلقوی
vortex
جریان حلقوی یا گردابی
convoluted
بهم تابیده حلقوی
toothed ring armature
ارمیچر حلقوی دندانه دار
warp-loop fringe
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
uncoils
غیر حلقوی کردن یا شدن
cannular
محفظه احتراق حلقوی شکل
mantle ring
تیر حمال حلقوی شکل
uncoiling
غیر حلقوی کردن یا شدن
can annular
محفظه احتراق حلقوی شکل
uncoiled
غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoil
غیر حلقوی کردن یا شدن
coil antenna
انتن حلقوی به شکل سیم پیچ
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
vortex sheet
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
plug nozzle
نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
annular
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
slot
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slots
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
rotates
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotated
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotate
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
slotting
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
ring and bead sight
دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
ruffs
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruff
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffe
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
vortex trail
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
card
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
circular list
لیست مدور لیست حلقوی
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com