English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (42 milliseconds)
English Persian
hot roll نورد کردن داغ
Search result with all words
mill نورد کردن فرز کردن اسیاب
mills نورد کردن فرز کردن اسیاب
roll نورد کردن
rolled نورد کردن
rolls نورد کردن
bar work نورد کردن میله
cog down به سمت پایین نورد کردن
cold reduce نورد کردن در حالت سرد
cold roll نورد کردن در حالت سرد
Other Matches
inking roller نورد
rolled copper strips مس نورد
rollers نورد
roller نورد
rolls نورد
rolled نورد
roll نورد
carriage نورد
beams نورد
beam نورد
drummed نورد
drum نورد
carriages نورد
warp beam نورد بالا
shipper دریا نورد
break down roll پیش نورد
mill کارخانه نورد
mills کارخانه نورد
center disc roll نورد دیسکی
universal roll نورد یونیورسال
carriage return بازگشت نورد
carriage control کنترل نورد
roll pass رخده نورد
breaking down roll نورد شکست
mountaineer کوه نورد
roughing roll پیش نورد
blooming train مسافت نورد
sailor دریا نورد
shipman دریا نورد
cosmonauts کیهان نورد
cosmonaut کیهان نورد
alpinist کوه نورد
roll pass کالیبر نورد
roll stand مقام نورد
rolling mill دستگاه نورد
seagoer دریا نورد
mountaineers کوه نورد
sailors دریا نورد
blooming roll نورد شمشه
sheet roll نورد ورق
roller قرقره نورد
rollers قرقره نورد
seagoing دریا نورد
breast نورد پایین
sailer دریا نورد
cragsman کوه نورد
cr بازگشت نورد
rolling نورد زدن
cross roll نورد عرضی
grooved roll نورد شیاردار
cross country mill نورد چلیپایی
dummy roll نورد کور
seafarer دریا نورد
seafarers دریا نورد
continous rolling نورد دائمی
plate mill غستگاه نورد صفحه
single stand mill دستگاه نورد یک مقامه
tire mill دستگاه نورد لاستیک
blooming stand مقام پیش نورد
roll housing پایه دستگاه نورد
slabbing mill دستگاه نورد لوحه
breaking down stand مقام پیش نورد
roughing stand مقام پیش نورد
tire rolling mill دستگاه نورد لاستیک
hot strip mill مسیر نورد گرم
sheet mill stand مقام نورد ورق
roll piercing process روش نورد مایل
compressed asphalt اسفالت نورد شده
ingots slab mill دستگاه نورد لوحه
beam rolling mill نورد کاری تیر
intermediate roll stand مقام نورد میانی
plug mill دستگاه نورد توپی
plate roll غستگاه نورد صفحه
cogging stand مقام دستگاه نورد
seamanlike مثل دریا نورد
rolled iron or steel فولاد نورد خورده
cold rolling mill دستگاه نورد سرد
carriage control tape نوار کنترل نورد
chilled roll نورد سخت کننده
manufactoring tape milling machine دستگاه نورد صنعتی
cogging mill دستگاه نورد شمشه
drawing mill دستگاه نورد کششی
wire rod mill کالیبر نورد سیم
wire rolling mill دستگاه نورد سیم
tube rolling نورد کاری لوله
narrow strip mill نورد نوار باریک
cogging stand مقام پیش نورد
rolled glass شیشه نورد خورده
rolled profile نیمرخ نورد خورده
muck mill دستگاه نورد فولاد
cogging mill train مسیر دستگاه نورد شمش
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
bar mill دستگاه نورد میله گرد
wide strip mill دستگاه نورد نوار پهن
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
armor plate rolling mill دستگاه نورد ورق زرهی
corrugated rolling mill دستگاه نورد ورق موجدار
double two high rolling mill دستگاه نورد مضاعف دوبل
sheet roller کارخانه نورد ورق فلزی
smoothing rolls دستگاه نورد نرم کننده
hot rolled strip باریکه نورد شده داغ
platen نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
fielder بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
rolling نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
platen صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com