Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (8 milliseconds)
English
Persian
luculent
نور افشان واضح
Other Matches
curved design
افشان
spray
افشان
sprayed
افشان
spraying
افشان
sprays
افشان
multicore
افشان
benign scarlet fever
گل افشان
fog nozzle
مه افشان
injector
نفت افشان
pollinator
گرده افشان
shrapnel
گلوله افشان
polliniferous
گرده افشان
pollinizer
گرده افشان
atomizers
سوخت افشان
atomizer
سوخت افشان
atomisers
سوخت افشان
seeder
بذر افشان
sower
تخم افشان
winnowwing fan
باد افشان
corn drill
بذر افشان
braided wire
سیم افشان
irradiant
نور افشان
multi conductor cable
کابل افشان
sowing machine
بذر افشان
multicore cable
کابل افشان
panicle
ارایش افشان
relucent
نور افشان
beehive shaped charge
خرج افشان
corn dril
تخم افشان
winnow
باد افشان کردن
beehives
گلوله افشان شراپنل
pollenizer
درخت نر گرده افشان
self fruitful
بخود بخودگرده افشان
fluidize
باد افشان ساختن
beehive
گلوله افشان شراپنل
pollenizer
درخت گرده افشان
radioisotope
ایزوتوپ پرتو افشان
canisters
محفظه گلوله افشان
plaster charge
خرج انفجاری افشان
puffballs
سماروق گرده افشان
puffball
سماروق گرده افشان
canister
محفظه گلوله افشان
fragmentation
ضد نفر گلوله افشان
paniculate
خوشهای دارای گلهای افشان
radioactive
پرتو افشان تابش دار
seedsman
بذر افشان تخم گیاه فروش
perspicuous
واضح
clearer
واضح
distinct
واضح
clearest
واضح
ditinct
واضح
distinct
<adj.>
واضح
crystalline
واضح
vivid
واضح
explicit
<adj.>
واضح
kenspeckle
واضح
notable
<adj.>
واضح
perspicuous
<adj.>
واضح
clear
واضح
iuntelligibly
واضح
conspicuous
واضح
transpicuous
واضح
well known
واضح
graphic
واضح
palpable
واضح
plains
واضح
clears
واضح
plainer
واضح
explicit
واضح
plain
واضح
plainest
واضح
clear picture
تصویر واضح
sharp picture
تصویر واضح
sharp image
تصویر واضح
unambiguous
واضح روشن
clear proof
دلیل واضح
self explaining
واضح اشکار
orotund
قوی و واضح
crystal clear
واضح-مبرهن
clean-cut
مشخص واضح
clearest
واضح کردن
distinctly
بطور واضح
overt
واضح نپوشیده
open-and-shut
ساده واضح
open and shut
ساده واضح
clearest
بطور واضح
obvious
واضح بدیهی
cleaners
مشخص واضح
clean cut
مشخص واضح
lucidly
بطور واضح
luminous
شب نما واضح
plainly
بطور واضح
clears
بطور واضح
clears
واضح کردن
clear
واضح کردن
clear
بطور واضح
clearer
واضح کردن
clearer
بطور واضح
lucid
واضح درخشان
clear evidence
دلیل واضح
self explanatory
واضح اشکار
expounding
واضح کردن
expounds
واضح کردن
expounded
واضح کردن
expound
واضح کردن
self-explanatory
واضح اشکار
clarifier
واضح کننده
demystified
واضح و مبرهن کردن
demystifies
واضح و مبرهن کردن
demystifying
واضح و مبرهن کردن
enhancing
بهتر یا واضح تر کردن
self-explanatory
بدیهی واضح فی نفسه
demystify
واضح و مبرهن کردن
unconcealed
روشن هویدا واضح
spell out
<idiom>
واضح توضیح دادن
eye dialect
لهجهء واضح و هجایی
diction
تلفظ واضح و روشن
enhances
بهتر یا واضح تر کردن
plainly
بطور واضح صریحا"
documentary photography
عکس واضح وروشن
self explanatory
بدیهی واضح فی نفسه
pseudopod
تجسم واضح روح
open to the public
واضح درنظر عموم
plain text
متن واضح و اشکار
pellucidly
بطور روشن یا واضح
enunciation
تلفظ واضح و روشن
self explaining
بدیهی واضح فی نفسه
It dawned upon him.
برای او
[مرد]
واضح شد.
It was borne in on him.
برای او
[مرد]
واضح شد.
enhance
بهتر یا واضح تر کردن
pseudopodium
تجسم واضح روح
enhanced
بهتر یا واضح تر کردن
scattered design
طرح افشان
[طرحی مخلوط و پرکار از انواع نگاره ها که بسیار پر کار بوده و تمام فضاهای متن فرش را می پوشاند.]
cts
واضح وروشن جهت ارسال
truisms
چیزی که پر واضح است ابتذال
to be clear to somebody
برای کسی واضح بودن
clarifies
واضح کردن توضیح دادن
clarify
واضح کردن توضیح دادن
clarifying
واضح کردن توضیح دادن
truism
چیزی که پر واضح است ابتذال
speak up
<idiom>
بلندو واضح سخن گفتن
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
blurred
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
uncovered
واضح قابل رویت غیر سری
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
blurring
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurs
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
blur
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
continuity
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
Her eyes spoke volumes of despair.
در چشمهای او
[زن]
ناامیدی کاملا واضح است.
That speaks volumes.
<idiom>
چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
to speak volumes
[for]
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
problem
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problems
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
focusing
واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
enhance
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
What she wears speaks volumes about her.
به سبکی که او
[زن]
لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
enhances
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
Reihan
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Kurdish rug
فرش کردی
[مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
flower design
طرح افشان گل
[این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
Afshan
[all-over pattern]
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
khatayi
طرح یا گل های ختائی
[این نگاره در کنار گل های شاه عباسی در اکثر فرش های لچک ترنج و افشان بکار رفته و جلوه ای از گل های نیلوفر آبی را نشان می دهد. ریشه این طرح را به نقاشی های ساسانیان نسبت می دهند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com