English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English Persian
regeneration نوزایش تهذیب اخلاق
Other Matches
edification تهذیب اخلاق
the churach built him up کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
ethic غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
neogenesis نوزایش
renascence نوزایش
moralistic وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
reformation تهذیب
polish تهذیب
refinements تهذیب
refinement تهذیب
polishes تهذیب
edification تهذیب
regenerate تهذیب کردن
edificatory تهذیب کننده
refine تهذیب کردن
refines تهذیب کردن
edified تهذیب کردن
edifies تهذیب کردن
edify تهذیب کردن
edifying تهذیب کننده
regenerates تهذیب کردن
regenerated تهذیب کردن
regenerating تهذیب کردن
cultivation تهذیب ترویج
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
overrefinement تهذیب بسیار اراستگی فراوان
retrieved اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieve اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
culturist فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
retrieves اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
reformatory schools کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
moralities اخلاق
impatient بد اخلاق
morality اخلاق
characterless بی اخلاق
immoral بد اخلاق
moral اخلاق
comportment اخلاق
moody بد اخلاق
deportment اخلاق
pettish بد اخلاق
rabid بد اخلاق
reprobate بد اخلاق
reprobates بد اخلاق
behavior سلوک اخلاق
creative thinking تفکر اخلاق
good conduct حسن اخلاق
immorally بر خلاف اخلاق
moral philosopher اخلاق دان
ehtics علم اخلاق
rakes بد اخلاق فاسد
moral philosophy علم اخلاق
moralization اخلاق گرایی
raking بد اخلاق فاسد
ethics علم اخلاق
behaviuor سلوک اخلاق
rake بد اخلاق فاسد
frailties ضعف اخلاق
good-natured خوش اخلاق
Moral decadence . فساد اخلاق
moralistic اخلاق گرایانه
ethic کتاب اخلاق
immoral خلاف اخلاق
public morals اخلاق حسنه
frailty ضعف اخلاق
to take a person's measure با اخلاق کسیرا ازمودن
pestiferous فاسدکننده اخلاق دیگری
well conditioned دارای اخلاق نیکو
sportmanship رفتار و اخلاق انسانی
it is an offence to morlity منافی اخلاق است
prejudicial to public morality منافی اخلاق حسنه
donsy دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
moralist معتقد به اصول اخلاق
moralists معتقد به اصول اخلاق
With his foul temper. با اخلاق سگه که دارد
wrongs مخالف اخلاق یا قانون
peculiar دارای اخلاق غریب
moral وابسته بعلم اخلاق
ethical وابسته به علم اخلاق
wrong مخالف اخلاق یا قانون
wronging مخالف اخلاق یا قانون
personalities اخلاق و خصوصیات شخص
personality اخلاق و خصوصیات شخص
doggery اخلاق پست بدکاری
donsie دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
ethically مطابق علم اخلاق
edified اخلاق اموختن تقدیس کردن
streakier دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky دارای اخلاق وخصوصیات فردی
edify اخلاق اموختن تقدیس کردن
moralists فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralist فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
edifies اخلاق اموختن تقدیس کردن
to gauge a person گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
the whole of morality is there همه اخلاق همین جا است
americanization پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
good tempered دیر غضب خوش اخلاق
moral philosophy اصول اخلاق ایین رفتار
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
offences against public morals جرائم بر علیه اخلاق عمومی
cocotte زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
pharisaism اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
bowdlerization حذف قسمتهای خارج از اخلاق
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
that is an offences to moralit لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
he is always a little peculiar او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
expurgatory index فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
index expurgatorius فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
perfectionist کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted . بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
overbearingness تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
well marnered خوش اطوار خوش اخلاق
undesireable discharge اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com