Dictiornary-Farsi | نوسان داشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (13 milliseconds)

English	Persian
undulate	نوسان داشتن
undulated	نوسان داشتن
undulates	نوسان داشتن
fluctuate	نوسان داشتن
fluctuated	نوسان داشتن
fluctuates	نوسان داشتن


Other Matches

voltage swing	نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
oscilloscope	نوسان بین نوسان نما
oscillograph	نوسان سنج نوسان نگار
vibrometer	نوسان نگار نوسان سنج
oscillogram	نوسان سنج نوسان نگار
vibrograph	نوسان نگار نوسان سنج
longer	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom>	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up	از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down	زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
fluctuate	نوسان
libration	نوسان
fluctuated	نوسان
head nystagmus	نوسان سر
vibration	نوسان
undulation	نوسان
lurch	نوسان
lurched	نوسان
pulsation	نوسان
to-ing and fro-ing	نوسان
yo-yo	در نوسان
yo-yos	در نوسان
see-sawing	نوسان
see-sawed	نوسان
see-saw	نوسان
see-saws	نوسان
ascillation	نوسان
vibrancy	نوسان
dead beat	بی نوسان
oscillation	نوسان
lurches	نوسان
fluctuates	نوسان
oscillations	نوسان
swings	نوسان
swayed	نوسان
sway	نوسان
oscillatory motion	نوسان
swing	نوسان
lurching	نوسان
fluctuation	نوسان
sways	نوسان
proffers	تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered	تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean	مقصود داشتن هدف داشتن
cost	قیمت داشتن ارزش داشتن
differed	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer	تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping	انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart	ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoped	انتظار داشتن ارزو داشتن
hope	انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering	تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes	انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred	بیم داشتن از ترس داشتن از
differ	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring	بیم داشتن از ترس داشتن از
differing	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest	مقصود داشتن هدف داشتن
abhors	بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner	مقصود داشتن هدف داشتن
resides	اقامت داشتن مسکن داشتن
resided	اقامت داشتن مسکن داشتن
reside	اقامت داشتن مسکن داشتن
pendulum	پاندول نوسان
oscillator	نوسان ساز
oscillator	نوسان کننده
oscillating circuit	مدار نوسان
oscillometer	نوسان سنج
vibrators	وسیله نوسان
oscillography	نوسان نگاری
vibrator	وسیله نوسان
oscillograph	نوسان نگار
oscillograph	نوسان نما
oscillations	نوسان سازی
oscillometry	نوسان سنجی
natural vibration	نوسان ازاد
natural vibration	نوسان طبیعی
multivibrator	نوسان ساز
boom swing	حیطه نوسان
modulation	نوسان فرکانس
librate	نوسان کردن
barkhausen oscillation	نوسان بارکهاوزن
back swing	نوسان به عقب
intermediate oscillation	نوسان میانی
aperiodic phenomenon	پدیده بی نوسان
amplitude of oscillation	دامنه نوسان
light fluctuation	نوسان نور
light fluctuation	نوسان روشنایی
swivelling	نوسان دار
load variation	نوسان بار
line voltage variation	نوسان شبکه
downward swing	نوسان رو به پایین
damped osillation	نوسان میرا
damped oscillation	نوسان میرا
line voltage variation	نوسان ولتاژ
bulid up	نوسان کردن
swings	نوسان کردن
swings	تاب نوسان
fluctuation of load	نوسان بار
stable oscillation	نوسان پایدار
oscillation	نوسان سازی
sides way	نوسان عرضی
economic fluctuation	نوسان اقتصادی
electron vibrations	نوسان الکترونها
self excited/induced vibration	نوسان خودالقایی
hunting	نوسان سرعت
floating axle	محور نوسان
shaking	لرزش نوسان
shakes	لرزش نوسان
shake	لرزش نوسان
goniometer	نوسان سنج
generation of oscillations	تولید نوسان
quenching frequency	فرکانس نوسان
free oscillation	نوسان ازاد
frequency of oscillations	فرکانس نوسان
swayer	نوسان دار
swing	نوسان کردن
swing	تاب نوسان
oscilloscope	نوسان سنج
oscilloscope	نوسان نما
oscillogram	نوسان نگاره
scope	نوسان نما
oscilloscope	نوسان نگار
swivelling feature	قابلیت نوسان
pendulums	پاندول نوسان
whirling mode	نوسان شفت
swingy	نوسان دار
periodic fluctuation	نوسان دورهای
swing bridge	پل نوسان دار
oscillogram	نوسان نگاشت
vibrograph	رسام نوسان
swivel	نوسان کردن
total amplitude of oscillation	دامنه کل نوسان
torsional vibration	نوسان پیچشی
fading	نوسان صدا
modulation	نوسان صدا
reciprocates	نوسان کردن
reciprocated	نوسان کردن
reciprocate	نوسان کردن
see-saws	نوسان کردن
see-sawing	نوسان کردن
see-sawed	نوسان کردن
vibrograph	نوسان نگار
see-saw	نوسان کردن
vibrational	لرزه نوسان
vibrometer	نوسان سنج
swivels	نوسان کردن
vibration excitation	تحریک نوسان
vibration damping	میرایی نوسان
swivelled	نوسان کردن
vibration damper	میراکننده نوسان
vibratility	لرزه نوسان
vacillant	نوسان کننده
oscillates	نوسان کردن
amplitude	میدان نوسان
varies	نوسان کردن
vacillation	اونگ نوسان
vary	نوسان کردن
vibration	لرزه نوسان
buff	نوسان کردن
swinger	نوسان دار
swingers	نوسان دار
oscillated	نوسان کردن
oscillate	نوسان کردن
wavers	نوسان کردن
wavering	نوسان کردن
wavered	نوسان کردن
waver	نوسان کردن
buffs	نوسان کردن
per vibration	نوسان داخلی بتن
vibrated	جنبیدن نوسان کردن
floating bearing	یاطاقان نوسان دار
jibbed	نوسان کردن واخوردن
jib	نوسان کردن واخوردن
screamer	نوسان ساز صوتی
vibrates	جنبیدن نوسان کردن
mains voltage variation	نوسان ولتاژ شبکه
magnetic variation	تغییر یا نوسان مغناطیسی
lurcher	دارای نوسان یا تلوتلو
induced oscillation	نوسان القاء شده
fluctuant	دارای نوسان وتغییر
jibbing	نوسان کردن واخوردن
relaxation oscillator	نوسان ساز رلاکسیون
grid tank	مدار نوسان شبکه
frequency variation	تغییر یا نوسان فرکانس
oscillator	تحریک کننده نوسان
oscillating universe	جهان نوسان کننده
high frequency oscillation	نوسان فرکانس بالا
fluctutaion of water table	نوسان سفره اب زیرزمینی
rock	جنباندن نوسان کردن
vibrate	جنبیدن نوسان کردن
fluctuating rate	نرخ دارای نوسان
jibs	نوسان کردن واخوردن
vibrating	جنبیدن نوسان کردن