Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bitmap |
نوشتاری که حروف آن از الگوهایی از پیکسل تشکیل شده است |
|
|
Other Matches |
|
dithers |
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است |
dither |
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است |
dithered |
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است |
greeked |
نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا |
triads |
1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است |
triad |
1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است |
scrolls |
متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند |
scroll |
متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند |
ball printer |
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است |
bilinear filtering |
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد |
colour |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
colours |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
readout |
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند |
block letter |
حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر |
self- |
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند |
Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
separate |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
separated |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
separates |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
inferior figures |
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند. |
shift key |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
shift keys |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
normalize |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
monotype |
ماشین حروف ریزی و حروف چینی |
normalised |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
normalises |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
normalising |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
normalizes |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
written |
نوشتاری |
paper pencil test |
ازمون نوشتاری |
written language |
زبان نوشتاری |
text file |
فایل نوشتاری |
text chart |
جدول نوشتاری |
graphodyne |
فشارنگار نوشتاری |
radar netting |
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه |
Dingbat |
نوشتاری که حاوی ستاره |
foreground |
بخش نوشتاری یک طراحی |
abbr |
مخفف نوشتاری لغت |
graphics |
ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند |
users |
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است |
user |
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است |
case |
حروف بزرگ یا حروف معمولی |
cases |
حروف بزرگ یا حروف معمولی |
types |
حروف چاپی حروف چاپ |
typed |
حروف چاپی حروف چاپ |
type |
حروف چاپی حروف چاپ |
free form text chart |
جدول نوشتاری بفرم ازاد |
compilation |
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل |
simple list text chart |
جدول نوشتاری با لیست ساده |
compilations |
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل |
blank |
خالی یا بدون هر گونه نوشتاری در آن |
blankest |
خالی یا بدون هر گونه نوشتاری در آن |
non destructive cursor |
صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند |
internal |
نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است |
demilitarization |
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی |
shift |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
shifts |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
shifted |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
spoonerism |
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف |
pixel |
پیکسل |
special |
حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست |
sprite |
یک بلوک از پیکسل ها |
couriers |
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است |
courier |
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است |
NDR |
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد |
lingoes |
زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor |
monospaced font |
نوشتاری که در آن هر حرف پهنای یکسانی دارد و تنظیم جدولها و ستون ها ساده میشود |
lingo |
زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor |
resample |
تغییرتعداد پیکسل ها برای ساخت یک تصویر |
italic |
حروف یک وری حروف کج |
TrueType |
فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود |
dot |
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش |
dotting |
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش |
syllabary |
حروف تهجی مخابراتی حروف رمز تهجی |
directors |
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد |
director |
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد |
resolutions |
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت |
resolution |
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت |
BPP |
تعداد بیتهایی که برای ذخیره سازی رنگ یک پیکسل به کار می رود |
bitmap |
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
Kaleida Labs |
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای |
resolutions |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
resolution |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
texel |
مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند |
FatBits |
انتخاب Mac Paint که به کاربر امکان ویرایش تصویر به صورت یک پیکسل درزمان میدهد |
brushes |
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند |
brush |
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند |
alpha channel |
هشت بیت اول که خصوصیات پیکسل را بیان می کنند و بیتهای آخر رنگ آنرا |
extending |
استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است |
vga |
پیشرفت سیستم نمایش گرافیکی VGA استاندارد که امکان renolation تا x پیکسل با میلیون ها رنگ میدهد |
extends |
استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است |
super- |
پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد |
extend |
استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است |
postscripts |
زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود |
postscript |
زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود |
all points addressable mode |
حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند |
bleeds |
1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند |
bleed |
1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند |
dot |
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش |
resolution |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
resolutions |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
dotting |
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش |
downloadable |
نوشتاری که در دیسک ذخیره شده است و قابل ارسال به چاپگر است و نیز ذخیره شدنی در RAM یا حافظه موقت |
colour |
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ |
colours |
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ |
scroll |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
scrolls |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
aliasing |
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی دار روی صفحه نمایش کامپیوتر فاهر می شوند که به علت اندازه هر پیکسل است |
bandwidth |
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند |
refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
fielded |
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد |
refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
field |
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد |
fields |
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد |
blacks |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
blackest |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
blacker |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
blacked |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
black |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
establishments |
تشکیل |
establishment |
تشکیل |
endomorphism |
تشکیل |
entelechy |
تشکیل |
endomorphy |
تشکیل |
incorporation |
تشکیل |
organizes |
تشکیل دادن |
organize |
تشکیل دادن |
form |
تشکیل دادن |
organizing |
تشکیل دادن |
capital formation |
تشکیل سرمایه |
formed |
تشکیل دادن |
metamerism |
تشکیل حلقهای |
formative |
تشکیل دهنده |
tournaments |
تشکیل مسابقات |
tournament |
تشکیل مسابقات |
embryogeny |
تشکیل جنین |
ossification |
تشکیل استخوان |
bonding |
تشکیل پیوند |
forms |
تشکیل دادن |
enthalpy of formation |
انتالپی تشکیل |
organising |
تشکیل دادن |
hematopoiesis |
تشکیل خون |
foetation |
تشکیل جنین |
heat of formation |
گرمای تشکیل |
formation constant |
ثابت تشکیل |
former |
تشکیل دهنده |
annulation |
تشکیل حلقه |
organizers |
تشکیل دهنده |
gleization |
تشکیل خاک رس |
organizer |
تشکیل دهنده |
flagellation |
تشکیل تاژک |
fibrillation |
تشکیل الیاف |
antidim |
مایع ضد تشکیل مه |
organises |
تشکیل دادن |
embryogen |
تشکیل جنین |
constitute |
تشکیل دادن |
constituted |
تشکیل دادن |
argillaceous |
تشکیل شده از رس |
antitrust |
مخالف تشکیل |
constitutes |
تشکیل دادن |
constituting |
تشکیل دادن |
formation |
صف ارایی تشکیل |
organisers |
تشکیل دهنده |
preformation |
تشکیل قبلی |
stratification |
تشکیل چینه |
placentation |
تشکیل جفت |
strobilation |
تشکیل رشته |
sacculation |
تشکیل کیسه |
siltation |
تشکیل لجن |
stratification |
تشکیل طبقات |
vacuolation |
تشکیل حفره |
umbilication |
تشکیل ناف |
sporogenesis |
تشکیل هاگ |
osteogenesis |
تشکیل استخوان |
sporogeny |
تشکیل هاگ |
orogenesis |
تشکیل کوه |
spermatogenesis |
تشکیل نطفه |
to erect into |
تشکیل دادن از |
the house went into secret session |
تشکیل داد |
troop program |
برنامه تشکیل یکانها |
chemical bonding |
تشکیل پیوند شیمیایی |
formed |
تشکیل دادن ساختن |
deposit fund account |
اعتبار تشکیل سرمایه |
form |
تشکیل دادن ساختن |
constitutive |
تشکیل دهنده ساختمانی |
involucrum |
تشکیل استخوان جدید |
ossification |
مرحله تشکیل استخوان |
to form a habit |
تشکیل عادت دادن |
syndicator |
تشکیل دهنده اتحادیه |
rate of capital formation |
نرخ تشکیل سرمایه |
colonising |
تشکیل مستعمره دادن |
guard cell |
گیاهی را تشکیل میدهند |
haematogenesis |
تشکیل خون تولیدخون |
deposit fund account |
حساب تشکیل سرمایه |
fundametal |
بنیادی تشکیل دهنده |
epigenesis |
تشکیل نطفه ازنو |
entelechy |
مرحله تشکیل وتحقق |
standard heat of formation |
گرمای تشکیل استاندارد |