English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
characterization نوشتن بیوگرافی افراد
Other Matches
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
biographical intelligence اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
biographies بیوگرافی
biography بیوگرافی
characterization مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
grangerize بیوگرافی چیزی رانوشتن
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
scrawl با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
encipher برمز نوشتن رمز نوشتن
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
DVD درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
troop افراد
trooped افراد
enlistedman افراد
trooping افراد
men افراد
personnel افراد
enlisted personnel افراد
platoons جوخهء افراد
platoon جوخهء افراد
enlisted personnel طبقه افراد
equal status persons افراد همپایه
enlistee افراد داوطلب
top-level افراد عالیرتبه
category طبقه افراد
filler personnel افراد جایگزینی
personnel status وضع افراد
head count جمع افراد
packed out پر و مملو از افراد
withindoors افراد داخل
cognoscenti افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
roll call نامیدن افراد
head counts جمع افراد
service club باشگاه افراد
liberty men افراد مرخصی
coachload افراد سوار بر درشکه
favouritism افراد مورد توجه
condemn محکوم کردن افراد
condemning محکوم کردن افراد
play the field <idiom> با افراد مختلفی قرارگذاشتن
swallow one's pride <idiom> متواضع کردن افراد
troops افراد قسمتها سربازان
transfer station محل انتقال افراد
morale روحیه افراد مردم
commando افراد نیروی مخصوص
commandos افراد نیروی مخصوص
dependents افراد تحت تکفل
condemns محکوم کردن افراد
aptitude area حیطه قابلیت افراد
rouse out بیدار کردن افراد
cimmerian افراد کشور فلمات
close station افراد بدو مرخص
receptee افراد مورد پذیرش
family size تعداد افراد خانواده
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
personal error خطاهای انفرادی افراد
part owners افراد شریک المال
posse comitatus دسته افراد پلیس
special olympics المپیک افراد استثنایی
target audience افراد مورد نظر
top-level توسط افراد عالیرتبه
billet slip لوحه اسکان افراد
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
avast افراد به جای خود
bachelor quarters منازل افراد مجرد
billet slip کارت محلهای افراد
transfer station محل اعزام افراد
the common wealth of learning افراد اهل علم
noncombatant افراد غیر نظامی
aptitude area حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
chartering بین افراد دلالت کند
charters بین افراد دلالت کند
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
troop housing کوی درجه داران یا افراد
whom it may concern برای اطلاع افراد ذیربط
assembly محل بسیج افراد احتیاط
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
chartered بین افراد دلالت کند
charter بین افراد دلالت کند
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
leatherneck جزو افراد تفنگداران دریایی
intransit strenth افراد در حال حرکت یا انتقال
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
personal salute تیر سلام برای افراد
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
posse دسته افراد پلیس جماعت
IMA قالب ها و خصوصیات افراد است
roll call حاضر و غایب کردن افراد
posses دسته افراد پلیس جماعت
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
CSE آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
oral trade test ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
atomistic evalution ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
preference blank دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
intermarriage ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
oligopoly تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
pit crew افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
intermarried ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarrying ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
oligrachy حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queueing صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
an infinite verb فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
internees فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
automation استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
arrow head پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
correctional custudy روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
internee فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
enroute personnel افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
finance company شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
close corporation شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
speech که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
finance house شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
chalk troops سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
panels صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panel صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
speeches که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
people sniffer رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
instructional computing فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
protection عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
penalty kicker بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
shared یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
shares یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
photographic dosimetry روش اندازه گیری میزان دوزاتمی جذب شده به وسیله افراد از روی عکس بدن انها
pressure cabin بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
scrawl بد نوشتن
set down نوشتن
scrawled بد نوشتن
inscribe نوشتن
superscrible نوشتن
to set down نوشتن
to reduce to writing نوشتن
to put down نوشتن
to drive a pen or quill نوشتن
scribble بد نوشتن
pen نوشتن
scrawls بد نوشتن
pt down نوشتن
scrawling بد نوشتن
pens نوشتن
inscribed نوشتن
write نوشتن
scribbling بد نوشتن
scribbled بد نوشتن
writes نوشتن
write head هد نوشتن
penning نوشتن
penned نوشتن
inscribes نوشتن
inscribing نوشتن
scribbles بد نوشتن
put down <idiom> نوشتن
indite نوشتن
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com