| Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| hyphenated |
نوشته شده با فضای خالی |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| free space |
فضای خالی |
| spaces |
فضای خالی |
| cavities |
فضای خالی |
space |
فضای خالی |
| bad break |
فضای خالی |
| cavity |
فضای خالی |
| lacuna |
فضای خالی |
| vacuity |
فضای خالی |
void |
فضای خالی |
| blankest |
سفید فضای خالی |
blank |
سفید فضای خالی |
| pitches |
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند. |
| pitch |
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند. |
| ullage |
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت |
air-hole |
[تهویه فضای خالی سرداب] |
| spaces |
فضای خالی بین حروف یا خط ها |
bossing |
[فضای خالی زیر پنجره] |
| clearance |
هوا فضای خالی فاصله |
space |
فضای خالی بین حروف یا خط ها |
| spaces |
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند |
| marks |
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی |
| mark |
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی |
double vault |
[دو طاق با فضای خالی بین آنها] |
space |
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند |
| margins |
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی |
| margin |
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی |
| quadding |
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط |
ante-choir |
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا] |
empty |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
| emptied |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
| emptiest |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
| dense index |
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد |
free |
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی |
| freeing |
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی |
| frees |
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی |
| empties |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
void |
فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری |
gutter |
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل |
| gaps |
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی |
gap |
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی |
| emptier |
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد |
| freed |
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی |
| broken stowage |
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی |
| gutters |
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل |
| buffer |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود |
| linear |
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد |
| list |
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد |
weaving shed |
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.] |
| spacing |
فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده |
| proportional spacing |
سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد. |
space |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
| spaces |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
| kerning |
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها |
| zones |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
| zone |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
| hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
| hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
counter shed |
پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.] |
| softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| formed |
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است |
| form |
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است |
| forms |
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است |
| worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
| blankest |
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است |
blank |
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است |
| vacancies |
محل خالی جای خالی |
vacancy |
محل خالی جای خالی |
| manspace |
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی |
| bin storage space |
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز |
| orphan |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
| orphans |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
| orphaned |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
| aerospace projection operations |
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی |
| inscriptions |
نوشته |
| scrip |
نوشته |
| record |
نوشته |
inscription |
نوشته |
| opuses |
نوشته |
| opus |
نوشته |
| writs |
نوشته |
| letter |
نوشته |
| writ |
نوشته |
| letters |
نوشته |
| manuscripts |
نوشته |
| epigraph |
نوشته |
| texts |
نوشته |
| text |
نوشته |
| depositions |
نوشته |
| paper work |
نوشته |
| manuscript |
نوشته |
| papeteries |
نوشته |
| deposition |
نوشته |
| ancient manuscript |
نوشته قدیمی |
| chirograph |
دست نوشته |
| manuscript |
دست نوشته |
| handwriting |
دست نوشته |
| cryptogram |
نوشته رمزی |
| writing |
نوشته نوشتجات |
| writings |
نوشته نوشتجات |
| hand writing |
دست نوشته |
| petrograph |
سنگ نوشته |
| pseudograph |
نوشته جعلی |
| cryptograph |
نوشته رمزی |
| callout |
نوشته راهنما |
| petroglyph |
سنگ نوشته |
| hierogram |
نوشته قدس |
| it is written that |
نوشته اندکه |
| written |
نوشته شده |
| opusculum |
اثریا نوشته بی اهمیت |
| it is written that |
نوشته شده است که |
| numeral |
عدد نوشته شده و.. |
| numerals |
عدد نوشته شده و.. |
| cryptanalysis |
کشف نوشته رمزی |
| psychogram |
پیام نوشته روح |
| letter press |
نوشته وابسته به عکسها |
| repetitive letter |
نوشته شده است |
| triglot |
به سه زبان نوشته شده |
| application |
معمولا به صورت نوشته |
| applications |
معمولا به صورت نوشته |
| poison pen |
نوشته غرض الود |
| pornograph |
نوشته ها و عکسهای رکیک |
cartouche |
لوح نوشته مزین |
| imperscriptible |
فاقد اجازه نوشته |
| numbers |
عدد نوشته شده |
| packaged software |
بسته پیش نوشته |
| graphically |
بطور نوشته یا منقوش |
| overwrite |
نوشته داده در محلی |
| number |
عدد نوشته شده |
| scrolls |
نوشته یافهرست طولانی |
| pornography |
نوشته شهوت انگیز |
| erotica |
نوشته ها واصطلاحات عاشقانه |
| scroll |
نوشته یافهرست طولانی |
inscription |
نقش نوشته خطی |
| inscriptions |
نقش نوشته خطی |
| accounting package |
بسته پیش نوشته حسابداری |
| autographic |
نوشته شده با دست خودمصنف |
| jotting |
چیزیکه با عجله نوشته شده |
| slashed zero |
علامت نوشته یا چاپ شده |
| hic jacet |
نوشته روی سنگ قبر |
| superscription |
عنوان نوشته روی چیزی |
| blasphemous |
نوشته وگفته کفر امیز |
| epitaphs |
نوشته روی سنگ قبر |
| epitaph |
نوشته روی سنگ قبر |
| bilingual |
بدو زبان نوشته شده |
| fill out <idiom> |
نوشتن حقایقی که نوشته شدهاند |
| ad-lib |
بدون نوشته صحبت کردن |
| ad-libs |
بدون نوشته صحبت کردن |
| graffiti |
نوشته تصویر ویا پوستریکهبردیوارمیچسبانند |
| numeral |
اعداد نوشته شده IV, III, II , I و... |
| writing |
چیزی که نوشته شده است |
| cryptanalyze |
نوشته رمزی را کشف کردن |
| purple patch |
نوشته اراسته به صنایع بدیعی |
| ad-libbing |
بدون نوشته صحبت کردن |
| writings |
چیزی که نوشته شده است |
| purple passage |
نوشته اراسته به صنایع بدیعی |
| ad-libbed |
بدون نوشته صحبت کردن |
| legend |
نوشته روی سکه ومدال |
| legends |
نوشته روی سکه ومدال |
| numerals |
اعداد نوشته شده IV, III, II , I و... |
| integrated accounting package |
بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع |
| italic |
حرف به صورت itoloc نوشته شده |
| equations |
فرمولی که یک کامپیوتر آنالوگ نوشته برای حل |
| ballot |
رای مخفی مجموع اراء نوشته |
| software package |
بسته پیش نوشته نرم افزاری |
machine address |
برنامه کامپیوتری نوشته شده به کد مطلق |
| termination notice |
فسخ نوشته شده [قرارداد کاری] |
| subscript |
چیزی که در پایین نامه نوشته شود |
| balloted |
رای مخفی مجموع اراء نوشته |
| equation |
فرمولی که یک کامپیوتر آنالوگ نوشته برای حل |
| ballots |
رای مخفی مجموع اراء نوشته |
absolute address |
برنامه کامپیوتری نوشته شده به کد مطلق |
| to read between the lines |
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن |
| modular accounting package |
برنامه پیش نوشته حسابداری واحدی |
| NCR paper |
نوشته هم روی کاغذ نمایان میشود |
| compilation |
جمع اوری اطلاعات به صورت نوشته |
| It is written for our benefit |
نوشته کردن برای ما فایده دارد |
| postfix |
کلمه یا حرف نوشته شده پس از دیگری |
| compilations |
جمع اوری اطلاعات به صورت نوشته |
| applies |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
| please reply |
لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای] |
| repondez s'il vous plait [RSVP] |
لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای] |
| parodies |
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد |
| bibliotics |
بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان |
| nominal value |
قیمت واقعی سهم که روی ان نوشته شده |
| parody |
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد |
| unless otherwise prescibed [by the doctor] |
مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته |
| backhanded |
با پشت دست نوشته شده چپ طعنه امیز |
| applying |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
| hair stroke |
خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی |
| grapho |
پیشوند بمعنی نوشته و ثبت شده و نوشتن |
| graffito |
حروف یا تصاویری که بردیوار نوشته شده باشد |
| apply |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
| the paper is written all over |
همه جای کاغذ نوشته شده است که |
| machine |
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند |
| machined |
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند |
| Take a fresh sheet of paper. |
یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار |
| machines |
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند |