English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
plasmodium نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
Other Matches
suporting cells یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
ganglionic cells یاختههای گرهی
bipolar cells یاختههای دو قطبی
schwann cells یاختههای شوان
hair cells یاختههای مویی
parallel cells یاختههای موازی
somatoplasm یاختههای تنی
neuroglial cells یاختههای نوروگلی
spermatocidal منی کش دارای قابلیت کشتن یاختههای نطفهای
spermicidal منی کش دارای قابلیت کشتن یاختههای نطفهای
spermatocide منی کش دارای قابلیت کشتن یاختههای نطفهای
biosystematic مربوط به رده بندی موجودات از روی ساختمان یاختههای انان
phonendoscope شنیده میشوند
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
boxes are made of wood جعبه ها از چوب ساخته میشوند
plastic zone منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
parasital انگل
sponge انگل
satellite انگل
parasites انگل
satellites انگل
tagalong انگل
hanger on انگل
raff انگل
sponging انگل
parastite انگل
hanger-on انگل
hangers-on انگل
sycophant انگل
sponged انگل
sycophants انگل
parasite انگل
alluvial deposit موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
single استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
avoirdupois اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
epizoon انگل برونی
parasiticide ماده انگل کش
parasitize انگل شدن بر
zooparasite حیوان انگل
plasmodium انگل مالاریا
guests انگل خارجی
parasitically انگل وار
parasitology انگل شناسی
guest انگل خارجی
wide angle واید انگل
footlicker انگل طفیلی
to sponge [on] انگل شدن
ectoparasite انگل خارجی
ectoparasite انگل برون زی
entophyte انگل درونی
endoparasite انگل داخلی
engel's law قانون انگل
parasitologist انگل شناس
free rider آدم انگل
foliicolous انگل برگ
hosts انگل دار
hosting انگل دار
hosted انگل دار
host انگل دار
zany ادم انگل
engels law قانون انگل
wide-angle واید انگل
anaclisis انگل وارگی
inquiline انگل کم ازار
sponge انگل شدن
sponged انگل شدن
sponging انگل شدن
idle rich ثروتمندان انگل
haematozoon انگل خونی
stray current جریان انگل
autoecious انگل یک میزبانی
zooparasite انگل حیوانی
secondary planet انگل قمر
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
bird's eye perspective پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
hemoflagellate تاژکداران انگل خون
endamoeba امیب انگل روده
anglian زبان قوم انگل ها
anaclitic depression افسردگی انگل واره
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
in love - engaged - married عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
ballistic مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
reversals نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversal نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
phonoscope التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
back plate صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
data link راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
leeches خفاش خون اشام انگل
heterophyte گیاه انگل گیاهان دیگر
gonococcus انگل یا میکرب سوزاک گونوکوک
leech خفاش خون اشام انگل
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
herdic کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
coated chippings خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
wheatworm کرم کوچک انگل گندم و علوفه
wheat eel کرم کوچک انگل گندم و علوفه
trichinous مربوط به کرم انگل گوشت خوک
windbreak درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
eft سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
microparasite انگلهای کوچک وذره بینی ریز انگل
roundworm انواع کرم های گرد انگل روده
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
palatals حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
zeeman پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
gamete سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
land shark کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
pinworm کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
lift strut پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
presentationism عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
blended شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
lift wire سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
continuous wave امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
flagellant کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
contra rotating دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
curing پروسهای که درطی ان بیشترلاستیکهای مصنوعی پلاستیکها و سوختهای جامدتغییر شکل داده و به ترکیباتی با وزن مولکولی بیشتر تبدیل میشوند
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
epizoic زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
heir presumptive وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
merry dancers شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
generic نوعی
fellow feeling حس هم نوعی
a kind [of] نوعی [از]
some kind [of] یک نوعی [از]
typical نوعی
calash نوعی درشکه
plylogeny پدیدایی نوعی
phylogenesis پدیدایی نوعی
calvados نوعی عرق
bills نوعی شمشیرپهن
bill نوعی شمشیرپهن
camphor oil نوعی روغن
greyhounds نوعی تازی
pitchblende نوعی اورانیت
lithomarge نوعی کائولین
bowknot نوعی گره
poniter نوعی سگ شکار ی
plug key نوعی کلید
chihuahua نوعی سگ کوچک.
chihuahuas نوعی سگ کوچک.
goldeneye نوعی مرغابی
colt نوعی طپانچه
cutlasses نوعی قمه
cutlass نوعی قمه
greyhound نوعی تازی
charade نوعی بازی
charade نوعی معما
mixers نوعی خط دفاعی
mixer نوعی خط دفاعی
garden heiliotrope نوعی سمنه
brocoli نوعی گل کلم
cole نوعی کلم
gannister نوعی کوارتزپست
ganister نوعی کوارتزپست
bulldogs نوعی سگ بزرگ
clove hitch نوعی گره
gazehound نوعی سگ شکاری
patent anchor نوعی لنگر
cane brake نوعی ازعلف
catatonia نوعی جنون
tipping نوعی اسکی
tip نوعی اسکی
cowry نوعی کس گربه
cowries نوعی کس گربه
cowrie نوعی کس گربه
peanoforte نوعی پیانو
bulldog نوعی سگ بزرگ
bodkin نوعی جوالدوز
aerocommander نوعی هواپیما
auks نوعی پنگوئن
auk نوعی پنگوئن
stock saddle نوعی زین
bandora نوعی سه تار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com