Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English
Persian
sadism
نوعی انحراف جنسی که شخص در اثر ان از ازار دادن لذت میبرد
Other Matches
exhibitionism
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
sexual deviation
انحراف جنسی
sexual perversion
انحراف جنسی
deviation
انحراف جنسی
deviations
انحراف جنسی
sodomy
انحراف جنسی
sexual aberration
انحراف جنسی
sex perversion
انحراف جنسی
perversion
انحراف جنسی یا اخلاقی
perversions
انحراف جنسی یا اخلاقی
excruciate
ازار دادن
troubles
ازار دادن
troubling
ازار دادن
trouble
ازار دادن
tantalize
ازار دادن
dun
ازار دادن
tantalizes
ازار دادن
tantalised
ازار دادن
tantalises
ازار دادن
tantalized
ازار دادن
deviations
انحراف مغناطیسی یا انحراف محور قطب نما انحراف ازمسیر
deviation
انحراف مغناطیسی یا انحراف محور قطب نما انحراف ازمسیر
sturt
ازار دادن رقابت
bug
کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
bugging
کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
bugs
کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
drifts
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drift
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifting
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifted
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
androgen
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen
هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous
ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
preccession
انحراف محور ژیروسکوپ انحراف ژیروسکوپی
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sex
احساسات جنسی روابط جنسی
sexes
احساسات جنسی روابط جنسی
wagtails
دم تکان دادن نوعی گنجشک
wagtail
دم تکان دادن نوعی گنجشک
light come light g
میبرد
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
apparent wander
انحراف سمت ژیروسکوپی انحراف سمت ژیروسکوپ دراثر چرخش زمین
it is a strain on one's energy
خیلی زور میبرد
nepenthes
دارویی که غم را از بین میبرد
bellies
نوعی روش حمله با پاس دادن به شکم بازیگر
belly
نوعی روش حمله با پاس دادن به شکم بازیگر
halvers
کسی که نیم سهم میبرد
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
he leads a miserable life
زندگی نحسی بسر میبرد
gainer
کسیکه سود میبرد استفاده کننده
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
malapropian
کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
hoist line
کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد
Schadenfreude
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
outside porter
باربری که بنه مسافران را ازایستگاه راه اهن بیرون میبرد
ferrybridge
کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
ended
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
end
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
The Pied Piper of Hamelin
نی نواز هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
The Pied Piper of Hamelin
فلوت زن رنگارنگ هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
box beam wing
نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
apparent recession
انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
inoffensive
بی ازار
harms
ازار
excruciation
ازار
persecution
ازار
vexations
ازار
vexatious
دل ازار
trouble
ازار
harassment
ازار
innoxious
بی ازار
annoyance
ازار
unoffending
بی ازار
hurting
ازار
izar
ازار
vexation
ازار
molestation
ازار
nuisance
ازار
harm
ازار
torts
ازار
tort
ازار
harmed
ازار
harming
ازار
traded
ازار
disservice
ازار
heart rending
دل ازار
epsilon bootis
ازار
train
ازار
nuisances
ازار
troubling
ازار
trade
ازار
troubles
ازار
hurts
ازار
hurtful
پر ازار
hurt
ازار
trains
ازار
trained
ازار
sackless
بی ازار
apogee
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
declination constant
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
grig
ازار رساندن
inquiline
انگل کم ازار
pestiferous
ازار دهنده
persecutors
ازار دهنده
pesky
ازار رسان
persecutor
ازار دهنده
tormented
ازار زحمت
tormenting
ازار زحمت
obsessed
ازار کردن
harrowing
جان ازار
obsessing
ازار کردن
worrisome
ازار دهنده
obsess
ازار کردن
molested
ازار رساندن
hurts
ازار رساندن
molesting
ازار رساندن
torments
ازار زحمت
molests
ازار رساندن
torment
ازار زحمت
molest
ازار رساندن
obsesses
ازار کردن
hurting
ازار رساندن
persecute
ازار کردن
crackpots
دیوانه بی ازار
annoyer
ازار دهنده
disserve
ازار رسانیدن
persecuted
ازار کردن
persecuting
ازار کردن
get hurt
ازار دیدن
hurter
ازار دهنده
nuisances
ازار کردن
hindrances
اذیت ازار
persecutes
ازار کردن
hurt
ازار رساندن
nuisance
ازار کردن
hindrance
اذیت ازار
crackpot
دیوانه بی ازار
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
greensnake
مار سبز بی ازار
pogrom
ازار وکشتار همگانی
pogroms
ازار وکشتار همگانی
hector
تهدید یا ازار کردن
hectored
تهدید یا ازار کردن
hectoring
تهدید یا ازار کردن
hectors
تهدید یا ازار کردن
expilation
سرقت مقرون به ازار
we intend no harm
قصد ازار نداریم
robbery
سرقت مقرون به ازار یاتهدید
gadfly
ادم مردم ازار مزاحم
i am tortured with headache
سر درد مرا ازار میدهد
incommode
ازار رساندن گیج کردن
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
unmolested
ازار رساندن معترض شدن
robberies
سرقت مقرون به ازار یاتهدید
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
easy come, easy go
<idiom>
باد آورده را باد میبرد
sexual
جنسی
road sense
جنسی
unisex
دو جنسی
bisexuals
دو جنسی
homogeneity
هم جنسی
bisexual
دو جنسی
hermaphrodites
دو جنسی
hermaphrodite
دو جنسی
sexes
جنسی
generic
جنسی
ambisexual
دو جنسی
gamic
جنسی
kind
جنسی
kindest
جنسی
kinds
جنسی
diclinous
یک جنسی
sex
جنسی
unisexual
یک جنسی
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
deflections
انحراف
deflection
انحراف
diversion
انحراف
perversions
انحراف
perversity
انحراف
aberrance
انحراف
declination
انحراف
slope
انحراف
sloped
انحراف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com